Saturday, September 25, 2004

Güney Azərbaycanda qanlı toqquşma


Rejim öz vətəndaşlarına divan tutub


Güney Azərbaycanın Qoşaçay şəhərinin Üçtəpə kəndində Həzrət Əli "Əhli-həqq təriqətinin" tərəfdarları ilə rejimin silahlı qüvvələri arasında toqquşma baş verib. Kənd əhalisi ordu qüvvələri tərəfindən kənd ağsaqqallarının həbsinə etiraz ediblər, kənd meydanına toplaşmış Əli tərəfdarları silahlı qüvvələr tərəfindən dağıdılıb. Fanatik dindarları dağıtmaq mümkün olmadığı üçün molla rejiminin hərbi qüvvələri atəş açmağa məcbur olub. Odlu silahlardan atılan atəşlə üç nəfər həlak olub. Həlak olanlardan biri kənd sakini, ikisi isə hərbçidir. GAMOH-un Bakı Bürosundan daxil olan məlumata görə, toqquşma zamanı onlarla insan yaralanıb. Yarası ağır olanlardan beş nəfər xəstəxanaya yerləşdirilib. Yaralananlar arasında uşaqlar da var. GAMOH molla rejiminin təriqət azadlığını pozmasını və dinc insanlara qarşı odlu silahdan istifadə etməsini pisləyən bəyanatla çıxış edib. Təşkilat hücum əmri verənlərin cəzalandırılmasını və kənd əhalisinə kompensasiya verilməsini tələb edib. Güney Azərbaycan İnsan Hüquqlarını Müdafiə Təşkilatı hadisə ilə bağlı beynəlxalq hüquq müdafiə qurumlarını məlumatlandırıb.

تبعیضات قومی و مذهبی نژاد پرستان آریاگرا و یا فاشیستهای شیعه



تبعیضات قومی و مذهبی نژاد پرستان آریاگرا و یا فاشیستهای شیعه

روستای اوچ تپه ترک در 5 کیلومتری شمال شهرستان قوشاچای (میاندو اب) و درکنار رود خانه معروف جیغاتی قرار دارد. اهالی این روستا عموما واجد کشاورزی و دامپروری مدرنی هستند. جمعیت این روستا در حدود 2000 خانوار بوده و پیرو مسلک اهل حق (مذهب علوي قزلباشي) می باشند .اوچ تپه با چند روستای هم مسلک مجاور خود کولونی قابل تشخیصی از پیروان اهل حق را در منطقه تشکیل داده اند.

این افراد در آذربایجان بنام گوران (Goran) شناخته می شوند و اساسا از احترام، ثروت و نفوذ قابل توجهی در میان فرهیختگان و همچنین کل جامعه آذربایجان برخوردارند. از تعداد گورانها در ایران آمار دقیقی در دست نیست اما به نظر می رسد که جمعیت آنها در سراسر کشور صدها هزار نفر است که عمدتا در آذربایجان ساکنند.

گورانها به مقام امام اول شیعیان و بعبارتی به خلیفه چهارم از خلفای راشدین، احترام ویژه ای قایل هستند. همانند مسیحیان که حضرت عیسی (ع) را فرزند و تبلور پدر آسمانی خود می شمرند گورانها نیز علی (ع) را یکی از تجسمات عینی حضرت حق برروی زمین میدانند. جالب این است که بدانیم علمای شیعه نیز اسم علی را یکی از اسماء جلاله الله می دانند!

اما حادثه ای که از روز ظهر چهارشنبه در این روستا بوقوع پیوسته است ریشه در تبعیضات قومی و مذهبی شدیدی دارد که متاسفانه در کل علیه اقوام غیر فارس زبان و بخصوص علیه مذاهب غیر شیعه توسط نژاد پرستان آریاگرا و یا فاشیستهای شیعه اعمال می شود. بعد ازانقراض رژیم پهلوی گورانهای آذربایجان در تنگناهای بیشتری قرار گرفتند. از ابتدای انقلاب بتدریج فشارهای وارده بر آنان افزایش یافت بصورتی که تجمعات آنان غیر قانونی گشت و گورانها قادر به انجام آزاد فرایض دینی خود نشدند. با تعطیل شدن «جمخانا» (جمع خانه) گورانها کاملا از حق تجمع ازاد دینی محروم شدند.

در انتخابات مجلس هفتم بخشی دیگری از این تبعیضات در قالب رد صلاحیت شدن فردی بنام سولطان علی محمدی کاندیدای مطلوب گورانهای آذربایجان مشاهده شد. وی در روستای اوچ تپه ترک ، مالک یک دامداری بسیار مکانیزه بود که در رونق اقتصاد گورانها و نیز منطقه تاثیر مهمی داشت! طی چند ماه اخیر شبنامه ای منسوب به این فرد در مناطق جنوب غربی آذربایجان و بخصوص در میان گورانها پخش شده بود.در این شبنامه سولطانعلی با محکوم کردن آپارتایدی که در ایران علیه اقوام و مذاهب در جریان است خواهان رفع این تبعیضات و حتی یک نوع دوئل برای مباهله با رییس جمهور در ملاء عام ویا تلویزیون شده بود.

اما حادثه خونین اخیر از ظهر روز چهارشنبه اول مهرماه آغاز شد. گورانهای روستای اوچ تپه ترک که از اول هفته گذشته با نصب پارچه نوشته هایی بزبان ترکی و فارسی در مناطق عمومی روستا ، خواهان رفع مظالم مذهبی و فرهنگی مبتلا به بودند نسبت به تذکرات و تهدیدات مقامات انتظامی محلی از خود بی اعتنایی نشان دادند. ظهر روز چهارشنبه ناگهان صدها تن از نیروهای انتظامی میاندواب روستا را به محاصره خود در آوردند. گفتگوهایی که برای رفع تنش میان آق ساققال ها (ریش سفیدان) و نیز مامورین صورت گرفت بتندی از جانب مقامات نظامی رد شد.

متاسفانه هنگامی که سرهنگ زیبا سرشت و سرگرد عباسی بترتیب فرماندهان نیروی انتظامی و نیز پشتیبانی این نیرو در میاندو اب به برخی از اعتقادات گورانها اهانت کردند بسرعت با شلیک دو گلوله از جانب آنان مواجه شدند که بصورت حیرت انگیزی هر دو گلوله از ناحیه دهان این دو فرد وارد شد و سبب مرگ رقت انگیز آنان گردید! بعد از این حادثه ، روستا تبدیل به صحنه جنگ وحشتناکی شد و مامورین با استقاده از دوشکا و گلوله های آرپیجی به روستا حمله کردند. دامداری مدرن اوچ تپه ، چندین خانه و نیز بیش از ده وسیله نقلیه موجود در روستا هدف قرار گرفتند و جمع کثیری کشته ، مجروح و توقیف شدند. چون روستا اکنون در حال محاصره نیروهای انتظامی است لذا از تعداد واقعی تلفات اطلاعی در دست نیست!

در حال حاضر افکار عمومی آذربایجان با شنیدن اخبار خونین اوچ تپه متاسف شده و عموما بر مظلومیت گورانها تاکید دارند.


Qızılbaşlar Urmu şəhərinin İttilaat zindanında

Qoşaçay'dan gələn xəbərlərə əsasən, Üçtəpə kəndində Əhl-i Həq yaxud Goran adlanan Türklər və intizami quvvələr arasında toqquşmalar olmuşdur. Bu haqda 5 ay öncə Urmu ittilaat zindanında gördüklərimi sayın dostlara öyrətməyi lazim görürəm:

1383/2/6 tarixində Azərbaycan Siyasal Məhbuslarının Mudafiə komitəsi (ASMEK) ilə bağlı nədənlərlə tutulduğum zaman, Urmu şəhərinin ittilaat zindanına göndərildim. O zaman 5 nəfər Əhl-i Həqq'in də əqidəti ittihamlar nədəni ilə həmin zindanda məhbus olduqlarını öyrəndim.

Onlardan Seyfəli Şiri və Hüseyn Məhəmmədi'ni görüb və başqa 3 nəfərin də 23 yaşında olan Hüseyn Məhəmmədi'nin atası və əmileri olduqlarını öyrəndim. Bu 5 nəfərə vurulan ittihamlardan Üçtəpə kəndində olan Və Məhəmmədilər ayiləsinə mənsub olan bir Damdari'də gizli olaraq silahların saxlanılması çox ilginc idi. Bir həftəyə yaxın Seyfəli Şiri ilə danışıqlarım və onları öz əqidələrində nəhayət dərəcə ciddi gördüyüm üçün Üç Təpə kəndində olan bu toqquşmalar mənim üçün heç də gözlənilməz deyildir. Seyfəli Şiri İran Rəhbərini yaxından munazirə və mubarizəye də'vət edib və bu haqda bir bəyyaniyyə yaydıqlarından da söz açmışdır.

16 gün Urmu ittilaatında saxlanılandan sonra Urmu zindanına gönərildiyim zaman bu 5 nəfər hələ də həbsdeydilər.

Əlirza Quluncu-Tehran

اوچ‌تپه قوشاچاى-قزلباش علوى



فرمانده نيروي انتظامي قوشاچاى و يك نفر از افسران اين نيرو کشته شدند

طي درگيري‌هاي شب گذشته در روستاي “اوچ تپه” شهرستان قوشاچاى (ميانداب) در استان آذربايجان غربي فرمانده نيروي انتظامي قوشاچاى و يك نفر از افسران اين نيرو کشته شدند. درجريان درگيري‌هاي شب گذشته روستاي اوچ‌تپه قوشاچاى ميان عده‌اي از اهالي روستا و نيروي انتظامي، دو تن از پرسنل اين نيروکشته شدند .

حمدي شكري، فرماندار قوشاچاى در گفت‌وگو با خبرنگار ايسنا، با تاييد خبر کشته شدن دو تن از پرسنل نيروي انتظامي قوشاچاى گفت: هنوز معلوم نيست كه چه فرد يا افرادي اقدام به کشتن آنها كرده‌اند و اين كه گفته مي‌شود افرادي موسوم به علي‌اللهي‌ها در اين درگيري‌ها دست داشته‌اند، صحت ندارد. حميد شكري در عين حال درگيري نيروي انتظامي حاضر در محل با اهالي روستا را كذب محض خواند و گفت: قضيه در دست بررسي است تا اطلاعات كامل به ‌دست آيد و گزارش كار به زودي به اطلاع عموم مي‌رسد. عباس خورشيدي، معاون سياسي امنيتي استاندار آذربايجان غربي نيز با خودداري از اظهارنظر در اين باره، پيگيري موضوع را به فرماندار مياندوآب ارجاع داد.




لجن مالي و عوام فريبي سايت محسن رضائي بر عليه تركان قزلباش علوي

ادعاي فرقه علياللهي درباره ظهور امام زمان(عج):خبرنگار «بازتاب» از مياندوآب گزارش داد، اعضاي فرقه علياللهي، اقدام به نصب تابلوهايي درباره ظهور امام زمان(عج) كردهاند. بنا بر اين گزارش، اهالي روستاي اوجتپه مياندوآب كه بيشتر آنان جزو فرقه علياللهي (عليپرست) هستند، با ادعاهايي درباره ظهور امام زمان(عج)، اقدام به نصب تابلوهايي در اينباره در سطح روستا كردند. با اعتراض برخي از اهالي روستا نسبت به اين اقدام، عصر روز سهشنبه، دادگاه شهرستان مياندوآب، نسبت به جمعآوري اين تابلو، دستور قضايي صادر ميكند.

خبرنگار «بازتاب» ميافزايد: با مراجعه مأموران براي اجراي حكم قضايي و جمعآوري تابلوها، اهالي روستا با استفاده از سلاح سرد و گرم با مأموران درگير ميشوند. خبرنگار «بازتاب» ميافزايد: در اين حين، افراد فرقه علياللهي با تيراندازي و پرتاب سنگ، به ضابطان قضايي حمله كرده، مأموران نيز براي جلوگيري از درگيري، از جمعآوري تابلوها خودداري ميكنند.

کشتار درآذربایجان جنوبی( ایران)



کشتار درآذربایجان جنوبی( ایران)

یکبار دیگر دست حکام رژیم جمهوری اسلامی در آذربایجان جنوبی ( ایران) به خون مردمان بی دفاع این سرزمین آ لوده شد.

طبق گزارشهای رسیده از قوشا چای( میاندوآب فعلی) نیروهای مسلح رژیم ایران در تاریخ 21/09/2004 که سیاست یکسان سازی ملی و مذهبی در ایران را دنبال میکنند با تهاجم به روستاهای اطراف قوشا چای ( میاندوآب فعلی) اقدام به ضرب و شتم زنان و کودکان و دستگیری تعدادی از معتمدین اهالی این روستاها کردند. جوانان روستای اوچ تپه در مقابل این اقدام بی رحمانه نیروهای مسلح ایران از خود با دست خالی مقاومت نشان دادند که منجر به کشته شدن دو نفر از نیروهای مهاجم رژیم و یک نفر از اهالی روستا و مجروح شدن دهها نفر از جمله تعدادی کودک شد. گزارش می افزاید پنج نفر از مجروحان این حادثه در اغما بسر میبرند. تا امروز خبر دقیقی از وضعیت دستگیر شدگان در دست نیست.

بیم آن میرود که نیروهای رژیم به تلافی کشته شدن دو نفر از نیروهای خود و ایجاد جو وحشت مجداداٌ دست به کشتار بزنند. گفتنی است که اکثر اهالی این منطقه از پیروان اهل حق میباشند.

سازمان دفاع از حقوق بشردرآذربایجان جنوبی( ایران)امروز با تماسهای مکرر با سازمانهای مدافع حقوق بشر در کشورهای مختلف جهان گزارشی در اختیار این سازمانها در مورد حوادث فوق قرار داد. سازمان دفاع از حقوق بشردرآذربایجان جنوبی ( ایران) اعمال رژیم ایران را محکوم میکند

سازمان دفاع از حقوق بشر در آذربایجان جنوبی ( ایران) S.A.H.R
سخنگوی سازمان، شاهین استاجلو
23/09/2004
تلفن تماس 61661837 0045
E-Mail: Aylar2@hotmail.com

Friday, September 24, 2004

انسان كامل- شراب و قزلباشها



انسان كامل- شراب و قزلباشها

سؤزوموز

قيزيلباشلارين (تورك علوىلرين-على اللهىلرين-گورانلارين) گيزلين يازىلاريندان: از نوشته هاى قزلباشها (علويان ترك٫علىاللهىها٫ گورانها):

آدام٫ ارباب-ى كلام !
آدام٫ اهل-ى عيرفان!
آدام٫ اهل-ى ديل!
آدام اهل-ى دم!
آدام٫ اهل-ى موحيببان!


يالاواج حضرتيميز بويورموشدو: "خورما آغاجلارينين يئميش لريندن و اوزوملريندن ايچكى دوزه لديب گؤزه ل بير آزيق الده ائدين!" دييه! بو آزيغين بير آدى دا "دم" دير. كيمى جانلار (قيزيلباشلار) بونا "آغ يازىلى" دييه رلر. اوجاقلى علوى جانلار دا بونا "على دمى" دييه رلر. يئزيدلر ايسه بو گؤزه ل آزيغى "عرق=آراق" دييه آدلانديرارلار.


هن! آدام دم اهلى! و ده عئينى آدام٫ كئيف اهلى. ذاتن بير آدام هم سؤز اوستاسى٫ هم ارميش-اره نلردن٫ همى ده اوره ك اهلى و ده كئيف اهلى اولدو مو٫ اونا "بوتؤو ار" دييه رلر...





ترجمه:
آدم٫ ارباب كلام
!آدم٫ اهل عيرفان!
آدم٫ اهل دل! آدم اهل دم!
آدم٫ اهل موحيببان!


حضرت پيغامبرمان فرموده بود كه: " از ميوه هاى درختان خرما و انگور شرابى ساخته روزى اى زيبا بدست آوريد" . يكى از نام هاى اين رزق " دم" است. شمارى از جانها (قزلباشان) به اين رزق " آغ يازىلى" مىگويند. جانان علوى اوجاقلى (اجاقلو) هم آنرا " دم على" مىنامند. حال آنكه يزيديان اين روزى زيبا را " عرق" مىخوانند.


آرى٫ آدم اهل دم. و نيز همان آدم اهل كيف. بواقع اگر انسانى هم ارباب كلام٫ هم اهل عرفان٫ و هم اهل دل و اهل كيف باشد٫ آن انسان٫ انسان كامل است.


گئرچه يه هو !!!!!!

بابكلر اؤلمز! بابكها هرگز نميرند!!!



بابكلر اؤلمز! بابكها هرگز نميرند!!!

بابكيان آذربايجان به طور عمده در تركيه مركزى يعنى خاستگاه حركت تركان قزلباشى در قرون آينده٫ در ديورييى سيواس (از مراكز آينده قزلباشان)٫ ارگووان٫ مالاتيا و در ميان پائوليكن ها ساكن شده اند. به دنبال سركوبهاى خونين و پىدرپى٫ گروههاى ديگر خرمى- بابكى نيز دسته دسته به آسياى صغير پناهنده و در آن سرزمين ساكن گرديده اند. مىتوان گفت اين گروه ها كه طى زمان باورهايشان با تطور و دگرديسى در ميان جامعه تركان علوى (قزلباش - بكتاشى) جاى گرفته است هسته اوليه علويان (قزلباشان) چند قرن بعد در آنادولو را تشكيل داده اند.

سؤزوموز

بابكلر اؤلمز! بابكها هرگز نميرند!!!

--------------------------------
سيواس ائللرينده سازيم توتوشور[١]
سؤز توتوشور٫ جانيم توركو توتوشور
پير سولطانلار اؤلمه ز٫ مينلر يئتيشير
آخار گله ر جانلار٫ تاريخ توتوشور.


(در سرزمين سيواس٫ سازم شعله مىكشد٫
سخن شعله مىكشد٫ ترانه هاى نازنين تركى شعله مىكشد٫
پير سلطانها هرگز نمىميرند٫ هزاران جان مىشوند
و جانها مانند سيل روان٫ تاريخ شعله مىكشد.)

پير سولطانلار اؤلمه ز٫ ديريله ر بير گون
قانايان يارالار سريله ر بير گون
هئچ تؤكوله ن قانلار قالار مى يئرده؟
حق ائده ندن حئساب سورولار بير گون.


(پيرسلطانها نميرند٫ روزى زنده خواهند شد
زخمهاى خونچكان٫ روزى مرحم خواهند يافت
آيا خون بناحق ريخته شده هيچ بر زمين مىماند؟
البته كه روزى از آنانكه بايد٫ حساب پرسيده خواهد شد.)

---------------------------------------



"خرميه" يكى از نخستين جريانات و يا فرقه هاى افراطى غلات شيعى كه خود را طرفداران على و دشمن امويه مىدانسته اند٫ نام عمومى حركتى دينى – سياسى است كه در قرن ٩ ام پديدار شده است. طيفهاى گوناگون اين حركت٫ كه از ماورالنهر و خراسان تا آذربايجان گسترده شده بود٫ ممكن است ريشه هايى در جنبش مزدكيسم قرون ٥ ٫ باورهاى شامانيستى تركى حتى پيوندهايى با مانويت داشته باشد. قيام و شورش ٢٢ ساله توده هاى مردم در آذربايجان به رهبرى بابك از قلعه معروف بذ و يا جمهور در نزديك اهر آذربايجان٫ مشهور به نهضت سياسى – دينى "خرمدينان" (محمره٫ سرخپوشان٫ سرخ علمان٫ بابكيه٫ خرميه٫ خرمدينيه)[٢] مهمترين٫ گسترده ترين٫ ماندگارترين و تاثير گذارترين جنبش و شورشهاى خرمى در تاريخ بوده است.


نه تنها برخى فرمهاى خرمدينى در قرون ٩ و ١٠ در غرب٫ در آسياى صغير و شبه جزيره بالكان٫ يعنى دقيقا سرزمينهايى كه بعدها حركت توده هاى ترك "قزلباش" و "بكتاشى" در آنجاها پديدار شد وجود داشته است بلكه حركت خرمدينى آذربايجان عملا مانند حلقه اى رابط بين و عاملى موثر در شكل دادن فرهنگ دينى٫ هويت ملى و حيات سياسى تركان ماورالنهر- خراسان از سوئى و تركان آسياى صغير- بالكان از سوى ديگر عمل نموده است. در سپاه بابك عنصر ترك حضور قابل ملاحظه اى داشته است. اينان هواخواه ابومسلم خراسانى و دوستداران اهل بيت بودند كه بر عليه حاكميت سياسى خلافت و استيلاى فرهنگى عرب مبارزه مىنمودند. خرميان آذربايجان نيز مانند "اسحاق ترك" از آسياى ميانه همه به رجعت ابومسلم باور داشته اند. وى از داعيان ابومسلم خراسانى و از نخستين رهبران چنين حركاتى در ميان تركهاى ماورالنهر و خراسان بود كه به قداست٫ ناميرايى و ظهور دوباره ابومسلم باور داشته است.


پس از سركوب خونين جنبش خرمدينى٫ چندين هزار تن از بابكيان جان بدر برده از قتل عام سال ٢١٨ همدان آذربايجان٫ كه طى آن ٦٠ هزار تن از ايشان توسط سردار خليفه از دم تيغ گذرانده شد٫ به فرماندهى نصر ملقب به تئوفوبوس (تانرىدان قورخان٫ خداترس) به خاك بيزانس ("بلاد روم" و يا تركيه مركزى امروزى) گريخته حتى گروههايى از آنها به "روم ائلى" (شبه جزيره بالكان) رفته اند. بابكيان آذربايجان به طور عمده در تركيه مركزى يعنى خاستگاه حركت تركان قزلباشى در قرون آينده٫ در ديورييى سيواس (از مراكز آينده قزلباشان)٫ ارگووان٫ مالاتيا و در ميان پائوليكن ها ساكن شده اند. به دنبال سركوبهاى خونين و پىدرپى٫ گروههاى ديگر خرمى- بابكى نيز دسته دسته به آسياى صغير پناهنده و در آن سرزمين ساكن گرديده اند. مىتوان گفت اين گروه ها كه طى زمان باورهايشان با تطور و دگرديسى در ميان جامعه تركان علوى (قزلباش - بكتاشى) جاى گرفته است هسته اوليه علويان (قزلباشان) چند قرن بعد در آنادولو را تشكيل داده اند. هم از اينروست كه بين جنبشهاى بابكيه و بدرالدينيه٫ بابايى٫ حروفيه .... توده هاى ترك بالكان٫ آسياى صغير و آذربايجان كه همگى مدافع عدالت اجتماعى٫ برابرى همبستگى و آزاد انديشى بوده اند شباهات و عينيتهاى بسيارى وجود دارد. تمام حركتهاى مذكور تشكيلات برادرى (اخى ليك٫ اخوت) مسلح دينى با آميخته اى از باورهاى هترودوكس تركى٫ عرفان و صوفيگرى تحت پوششى از عقايد باطنى غلات شيعى بوده اند. در واقع اين جنبشهاى مردمى تركان باطنى و غاليان شيعه مراحلى ميانىاى هستند كه چند قرن ديگر به باور توده هاى ترك قزلباشيه٫ حركت قزلباشى در آناتولى و آذربايجان و اسلام مردمى مذهب قزلباشى امروزى (علوى) ختم شده اند. بنابرين هيچكدام حركتى ويژه خارج از اسلام نبوده برعكس٫ نمونه اى از سنت ميستيك جنگاوران اخى كه از قرن ١٠ در دنياى تركى- ايرانى همواره حضور داشته اند مىباشند.


در قرون ٩ هنوز ميان قزلباشان ويژگيهاى نهضتهاى دمكراتيك مردمى قرون ٩-٨ ديده مىشود. در ميان قزلباشان آرمانهاى قديمى خرمدينان در باره برابرى و عدالت اجتماعى رواج كامل داشته و در روابطشان مانند جنبشهاى "بابائى" و "بدرالدينى" در آنادولو٫ انديشه همبستگى توده اى حاكم بوده است. تصادفى نيست كه اردبيل و پيرامون آن مانند "قاراداغ – قاراجاداغ٫" كانون اصلى قزلباشان پشتيبان صفويان و مهد "حاق عاشيقلارى" در آذربايجان٫ زادگاه نهضت روستائى خرمدينى و موطن حركت بابك نيز بوده است. [٣] توده پيروان "جنيد" كه خود تحت تاثير عقايد بابك خرمدين بوده است را غلات شيعه ترك تشكيل مىداده است. "شيخ حيدر" نيز با عقايد باطنى و با بابكيه از نزديك پيوند داشته و قوانين خرمدينان را مشروع و جائز مىشمرده است. حتى ظهور "شاه اسماعيل ختائى" و پيدايش حركت - مذهب قزلباشى در تاريخ اعتقادى و سياسى تركى به تعبيرى چيزى به جز رجعت بابك و نوزايش حركت - مذهب خرمدينى در قرن ١٥ نمىباشد: حركت قزلباشى (به فارسى سرخ كلاهان) ادامه٫ كمال و ظفر جنبش ناكام قزل دونلولار (به فارسى سرخ جامگان) است.


حاكمان هميشه شورشها و قيامهاى مردم براى عدالت عمومى٫ برابرى اجتماعى٫ مبارزه با استيلاى خارجى و دشمنان داخلى را عصيان و ارتداد اعلام كرده اند٫ يعنى همان عللى كه اين قيام ها و رهبران آنها را در ميان خلق و تا حد پرستش محبوب ساخته است. "عاشيقها" و "بخشىها"ى ترك در چكامه هاى خويش قهرمانان برگزيده و راستين مردم از جمله بابك٫ شاه اسماعيل٫ كوراوغلو٫ ستارخان٫ جوجى خان٫ حيدرخان...... را كه براى استرداد حقوق غصب شده مردم به مبارزه پرداخته و از طرف ايشان همواره نيز مورد حمايت قرار گرفته اند مىستايند و اين قهرمانان را به عنوان سمبلى تقديم مىنمايند. "كوراوغلو" برجسته ترين و محبوبترين قهرمانى كه خلق ترك آفريده است٫ در سيماى مبارز و عصيانگر خود خصوصيتها و پهلوانيهاى بابكيان را هم كه به استيلاى عرب سرخم نكردند جمع دارد.
-----------------------------


و اما امروز:


- بابكيان و خرمدينان در تمام نواحى آذربايجان تا همدان و رى و قزوين و قم و .... پراكنده و يكى از مراكز مهمشان ناحيه همدان آذربايجان بوده است. امروز كه متاسفانه آذربايجان٫ منطقه پيوسته ترك نشين شمال غرب كشور٫ بين دوازده استان پاره پاره گشته است٫ گراميداشت بابك و حركت خرمى تاكيدى دوباره بر و پاسدارى از وحدت تاريخى- قومى- ارضى سرزمين آذربايجان مىباشد.


- گراميداشت بابك و حركت خرمدينى به نوعى گراميداشت باورهاى دينى تاريخى مردم آذربايجان و خلق ترك هم از سوى شيعيان و هم از سوى علويان (غلات شيعى٫ على اللهى) ترك آذربايجان و ايران حتى آسياى صغير و بالكان است. بابك و حركت تحت فرماندهى وى خرمدينى بىشك جنبشى غالى شيعى است كه در سير تاريخى تطور خود به اسلام مردمى تركهاى مسلمان در خاورميانه و آسياى صغير٫ يعنى "قزلباشيه" و يا با نامگذارى امروزى مذهب "علوى" منجر شده است. بنابراين٫ اين مراسم براى علويان ترك (علىاللهى٫ قزلباش٫ اهل حق....) كه در آذربايجان٫ امروز نيز كانون اصلىشان قاراداغ است٫ از احترام برخوردار است. همچنين از آنجائيكه تمام جريانات سياسى و فكرى و مذهبى غلات شيعى٫ از جمله نخستين شكل گسترده مردمى آن "خرمدينى" و مهمترين فرم تاريخى آن "قزلباشى" زمينه ساز رواج باور شيعى گرى اورتودوكس (هر دو فرم "جعفرى" و بعدها "امامى" آن) در ميان تركان بوده اند٫ شيعيان جعفرى و امامى آگاه ترك ايرانى نيز به نوعى و به حق خود را وامدار اين جنبشهاى اسلام مردمى و حركات غالى - باطنى شيعى در تاريخ دانسته و آنانرا تكريم مىكنند.


- بابک ١٢٠٠ سال پيش در برابر زور و ستم نيروی خارجی٫ تحميل قدرت سياسى و استبداد مركزيت گرا و تسلط و تهاجم فرهنگى بيگانه بپا خاسته و به همراه دهها هزار خرمى گرام به جرم دفاع از آرمانها و هويت مردم و آزادى سرزمينش به خاك و خون كشيده شده است. و امروز فرزندان وى٫ باز هم محروم از حقوق ابتدائی و انسانی٫ باز هم برای حفظ هويت و اقامه همان آرمانهاى بابك و خرمدينان٫ اما با حداقل امکانات و اين بار بدور از خشونت و با رعايت اصول دمكراتيك و مدنى مجادله می نمايند.


- به نظر مىرسد وارثين اين رويارويى تلخ تاريخى٫ خلق ترك و خلق عرب ايران درسهاى لازمه از تاريخ را بخوبى فرا گرفته اند. امروز تركها و عربهاى ايران در راه احقاق ابتدائىترين حقوق انسانى و مدنيشان و بر عليه تسلط فرهنگى – سياسى انحصارى قوم فارس بر كشور دست در دست هم٫ در صف واحدى قرار دارند. آنها مي خواهند در دانشگاهها و مدارسشان، زبان و تاريخ و ادبيات و موسيقي خودشان تدريس شود و به زبان خود بنويسند و با فرهنگ خود آشنا باشند.


-همايش همگانى٫ مدنى و خودجوش تركهاى ايران در قلعه جمهور تجلى همبستگی ژرف و همسوئى نيرومند همه اقشار اجتماعى٫ گروههاى مدنى٫ زنان و مردان آذربايجانى٫ با علائق سياسى رنگارنگ٫ ترجيحات دينى و مذاهب گوناگون پيرامون هويت تركى و آذربايجان و جامعه اى مدنى و خرم است.


-------------------------------------------------------


"حكومت ملى آذربايجان" پس از تاسيس در آذربايجان جنوبى به سالهاى ١٣٢٤-١٣٢٥ در يكى از اولين اقدامات خود به گراميداشت بابك و حركت خرمدينى٫ نيروهاى مسلح داوطلبى بنام "بابك" را تشكيل داد. [٤]پاراگراف زير نيز از كتاب درسى "آناديلى" (زبان مادرى) كلاس چهارم ابتدائى در سال تحصيلى ١٣٢٥-١٣٢٤ دوره حاكميت حكومت ملى آذربايجان٫ نقل مىشود:


"آنا ديلى كيتابى"ندان. ٤ ونجو صينيف. ١٣٢٥-١٣٢٤
از كتاب درسى "آناديلى" (زبان مادرى) كلاس چهارم ابتدائى در سال تحصيلى ١٣٢٥-١٣٢٤


خالقيميزين عرب ايشغالچيلارى علئيهينه موباريزه سى:


عرب دؤولتى ٧ نجى عصر اووللرينده ووجودا گليب چوخ تئز زاماندا تووسعه تاپاراق٫ او گونكو دونيانين بؤيوك حؤكومتلرى ساسانى و روملارى اؤزلرينه تابئع ائتميشدي. عرب قوشونلارى ساسانىلرين پايتاختى اولان مدايئن شهرينى تصرروف (ائديب) و داغيتميشلار. بو فاتيح اوردو ايرانين بوتون تورپاقلارينى اله گئچيرمك ايسته ييردى. عربلر وطنيميز آذربايجانا ياخينلاشديقلارى زامان برك موقاويمته (قارشيلاشميش) و خالقيميزين عينادلى موقاويمتينه دوچار اولموشلار. بو زامان آذربايجانين مشهور و تاريخى قهرمانى “جاوانشير” اؤز دسته لريله وطنيمزين آزادليق و ايستيقلاليندان اوزون موددت مودافيعه ائده بيلميشدير.


بابك و اونون ظوهورو:


عربلر ٢٠٠ ايراندا حؤكوم سوردوكلرى زامان آذربايجانين فداكار و موباريز اوغوللارى (و قيزلارى) آزادليق يولوندا ووروشماقدان چكينمه ميشلر. بو كيمى جاوانمرد٫ شوجاع قهرمانلاريميزدان بيريسى "بابك"دير كى تاريخدن اؤزونه "خالق قهرمانى" آدى قازانميشدير. بابك ٢٠ ايل عرب خليفه لرى ايله موباريزه ائديب اونلارين اوره كلرينه بؤيوك قورخو سالميشدى.....


-----------------


ترجمه (از من)مبارزه خلقمان بر عليه اشغالگران عرب


دولت عرب در اوايل قرن ٧ بوجود آمده٫ در مدت بسيار كوتاهى توسعه پيدا كرده و توانسته است كه بزرگترين حكومتهاى آن زمان ساسانى و روم را تابع خود سازد. سپاهيان عرب پايتخت ساسانيان مدائين را تصرف و آنرا نابود كرده اند. اين ارتش فاتح در صدد بدست آوردن همه سرزمين هاى ايران بود. اعراب هنگامى كه به وطنمان آذربايجان نزديك شده اند با سدى محكم برخورد كرده و گرفتار مقاومت سرسختانه خلقمان گشته اند. در اين دوران قهرمان تاريخى و مشهور آذربايجان "جوانشير" توانسته است كه با دسته هاى خويش مدتهاى مديدى از آزادى و استقلال آذربايجان مدافعه نمايد.


"بابك" و ظهور وى


فرزندان فداكار و مبارز آذربايجان حتى پس از ٢٠٠ سال حاكميت اعراب نيز از مجادله دست برنداشته اند. يكى از اين قهرمانان شجاع و جوانمردمان٫ "بابك" است كه در تاريخ لقب "قهرمان خلق" را كسب نموده است. بابك افزون بر بيست سال با خلفاى عرب مبارزه نموده و بر دلهايشان وحشتى عظيم انداخته بود.....
-----------------------------------------------
[١] - شعر در وصف پير سلطان ( Pir Sultan Abdal?-1590 ) سروده شده است: وى متولد سيواس و اصلا از خانواده اى از شهر خوى آذربايجان ايران است. پير سولطان برجسته ترين قهرمان خلق٫ شاعر-شورشى ترك٫ اسطوره مقاومت بر عليه ظلم و بىعدالتى٫ شخصيت حماسى-دينى و از اولياء علويان ترك (اهل حق٫ قزلباش-بكتاشى) است. باور به حيات جاويد و بازگشت وى در آينده براى دادخواهى مظلومان در فرهنگ مردمى ترك اعتقادى بسيار گسترده و ريشه دار است.
[٢] - به تركى اين حركت به شكلهاى گوناگون قيزيل دونلولار٫ آل دونلولار٫ قيزيل بايراقلىلار٫ آلب بايراقلىلار٫ قيزيل گئييملىلر٫ آل گئييملىلر٫ قيزيل اگينلىلر٫ .... ناميده شده است.
[٣] - "عاشيقها" خنياگران- درويشان مردمى ترك هستند كه ريشه در فراريان طائفه باطنى حروفى "ايشيق" آذربايجان دارند كه پس از سركوب خونينشان به تركيه مركزى گريخته بودند.
[٤] - نيروهاى مسلح منظم دولت ملى آذربايجان "فدائى"٫ نيروهاى مسلح پارتيزانى آن "قيزيلباش" و نيروهاى مسلح داوطلب آن "بابك" نام داشت).


گئرچه يه هو!!!


گؤى تانرى-حق-شاه



گؤى تانرى-حق-شاه

سؤزوموز


دوستان و خوانندگان عزيز در صورت تمايل مىتوانند از آدرس بك آپ سؤزموز در پرشين بلاگ نيز استفاده كنند: سؤزوموز در پرشين بلاگ ٫ http://mehran1.persianblog.com
سؤزوموزو بلاگ اسپاتدان انديره نده٫ چتين ليكلرله قارشيلاشان ديرلى يولداشلار و اوخوجولار٫ ايسته ديكلرى صورتده سؤزوموزون پرشين بلاگداكى بك آپينا باش وورابيلرلر.


غدير خم بايرامى موناسيبتى ايله


سولطان نسيمى –قرن ۱۳

ساقييا! بير جورعه سو اهل-ى صفانين عئشقينه٫
ساقى-يى كؤوثر٫ على المرتضانين عئشقينه.

خاديم-ى فقر اولدو احمد٫ ازدى انگور شربتين
قيرخلار نوش ائيله ديلر موصطفانين عئشقينه.

"لا فتا الا على" نين معنىسين فهم ائيلييه ن٫
چاغريشيرلار يا على المرتضانين عئشقينه.

كيم محببت خانَدانه بنده اولدو صيدق ايله
اوينادار اول باشينى "شاه" اؤولييانين عئشقينه

ائى "نسيمى"! يار اوچون اؤلدور يزيد و موشريكى
چالمايان تيغ ار دئييل٫ فضل-ى خودانين عئشقينه.
--------------------------
شاه اسماعيل صفوى-قرن ۱۶

ازلدن شاه بيزيم سولطانيميزدير
پيريميز٫ مورشيديميز٫ خانيميزدير.

شاها قوربان گتيرديك بيز بو جانى
شاهين سؤزو بيزيم ايمانيميزدير.

حسودا يوخدورور٫ يالانچىيا مرگ٫
كى گئرچك صؤحبتى بورهانيميزدير.

"شاه"ى "حاق" دئييبن گيرديك بو يولا
حوسئينىييز٫ بو گون دؤورانيميزدير.

بيز ايمام قوللارىييز صاديقانه
شهيدليك غازىليك نيشانيميزدير.

يولوموز اينجه دير٫ اينجه دن اينجه٫
بو يولدا باش وئره ك٫ اركانيميزدير.

"ختايى" دئر: موالى سيرر-ى حئيدر
"شاه"ى "حق" بيلمه ين دوشمانيميزدير.
--------------------------
نباتى- قرن ۱۹

منيم عالمده سولطانيم علىدير
منيم مير-ى جاهانداريم علىدير٫

اگر هر كيمسه نين بير شاهى واردير٫
منيم ده شاه-ى شاهانيم علىدير٫

دييه ر داييم ديلينده "خان چوبانى"
منيم هر درده درمانيم علىدير.


1- "شاه" يكى از موتيوهاى بسيار مهم شعر مردمى در ميان توده هاى ترك آذرى (خراسان-ايران-آذربايجان-آسياى صغير) مىباشد. در تاريخ فرهنگ تركى باطنى٫ همانگونه كه ختايى در شعر فوق تاكيد مىكند "حق" و "شاه" يكى شده است. طلب يارى و كمك از "شاه" كه سمبول اميد و عدالت است٫ در بطن خويش نوعى عصيان و شورش توده هاى ترك در مقابل نظام ستمگر موجود بوده است.


"شاه" در ميان تركهاى غالى قزلباش و بعدها تمام تركهاى آذرى خاورميانه- قفقاز- آسياى صغير عموما نام ديگر حضرت "على" ("شاه مردان"٫ "شاه نجف"٫ "شاه ولايت") است. قزلباشان (علويان ترك=اهل حق) "على" را به مقام الوهيت مىرسانند. "الاه" ايشان نخست "گؤى تانرى٫ گونش-تانرى" باور باستانى تركان بود كه بعدها تبديل به "على" شده است. بدين ترتيب آشكار است كه "على" غلات ترك ربطى چندان به "امام على" تاريخى ندارد. "شاه" همچنين در بسيارى اوقات به معنى "شاه اسماعيل"٫ "شاه تهماسب" و ديگر شاهان ترك-قزلباش كه به باور تركان خود تجلى على و تجسم خدا شمرده مىشدند و نيز به معنى "پير"-"شيخ"-"دده" ("شاه كربلا"= امام حسين٫ "شاه خراسان"= امام رضا) مىباشد. لقب "شاه اسماعيل" در ادبيات تركى "گؤزه ل شاه" ويا " شئيخ اوغلو شاه" و لقب فرزند وى "تهماسب"٫ "آلاگؤزلو شاه" (و نيز "شاه جهان" و "دده دهمن") مىباشد. از اينرو "شاه" فرهنگ دينى و ادبى توده ها و طوائف ترك ايران و آذربايجان و تركيه ربطى به "سلطنت" و خيمه شب بازى رژيم ضد ترك و فارسگراى پهلوى ندارد و مىبايست از در هم آميزى ايندو پرهيز نمود (مانند تعويض نابجاى نام تاريخى طائفه "شاهسئوه ن=شاهى سئوه ن" كه ريشه در گذشته و هويت ملى اعتقادى تركان آذرى دارد).


2- پس از تاسيس جمهورى اسلامى٫ گفتمان جديدى در توجيه و هموار ساختن يكسان سازى تركهاى ايرانى از سوى قوميت گرايان فارس حتى بسيارى از مقامات بلندپايه و نهادهاى سياسى و فرهنگى دولتى طرح و تبليغ مىشود مبنى بر اينكه زبان فارسى زبان جهان اسلام و مذهب شيعه است. اين ادعاى بدعت گونه متاسفانه ملعبه كردن دين اسلام و بازى با اصول اسلامى و مقدسات و اعتقادات مسلمانان است. تنها زبانى كه در اسلام از موقعيت ويژه اى و به گونه اى قداست برخوردار مىباشد زبان عربى است كه زبان قرآن٫ احاديث و برخى عبادات (نماز) و مراسم دينى (اذان) است. به غير از اين موارد مشخص٫ زبانى كه خلق ترك ايران و پيشوايان و خادمين مذهبىاش هميشه در حيات دينى و رفع احتياجات اعتقادى خويش در طى قرون و اعصار بكار برده است زبان ملى و مادرى تركى آذرى است. نه زبان فارسى و نه هيچ زبان ديگرى زبان دينى و مذهبى مسلمانان ترك ايران نيست و نخواهد بود.


زبان تركى به شايستگى مىتواند و مىبايد كه مانند گذشته در مراسم دينى و حيات معنوى تركهاى ايران٫ در مواردى كه كاربرد زبان عربى ضرورت ندارد٫ بكار برده شود. همچنين ضرورى است كه تعليم مسائل و امور دينى در مدارس حتما به زبان ملى هر كدام از قوميتهاى ايران و به طور مشخص براى تركهاى ايران به زبان تركى انجام پذيرد. يعنى حقى كه امروز در ايران منحصرا دو قوم اقليت فارس و ارمنى از آن برخوردارند (آموزش مسائل دينى در مدارس به زبانهاى مادريشان فارسى و ارمنى) مىبايست براى تمام شهروندان ايران به طور يكسان شناخته و اعاده شود.


گئرچه يه هو!!!!

ديرىدير٬ ياشايير ائلينده بابك!



سؤزوموز
باىبك-آذربايجان وئبلاگيندان
بو باره ده: بابكلر اؤلمز: بابكها هرگز نميرند


ديرىدير٬ ياشايير ائلينده بابك!
گولدورلو ولى


اوزانلار دؤشونده صدفلى سازينOzanlar döşündə sədəfli sazın -
ميضرابى٬ پرده سى٬ تئلينده بابك!Mizrabı, pərdəsi, telində Babək! -
كؤكونو قازماغا ياد يارامازين Kökünü qazmağa yad yaramazın -
دؤيوشدو داغلارين بئلينده بابك!Döyüşdü dağların belində Babək! -


نئچه مين سينه دن نفسى گليرNeçə min sinədən nəfəsi gəlir -
ديللرده ديريليك كلمه سى گليرDillərdə dirilik kəlməsi gəlir -
دوشوبدور داشلارا گور سسى گليرDüşübdür daşlara gür səsi gəlir -
ديرىدير٬ ياشايير ائلينده بابك!Diridir, yaşayır elində Babək! -


ظاليملار بوغماغا اللرى واردير٬Zalımlar boğmağa əlləri vardır -
آرخادا سارسيلماز ائللرى واردير٬Arxada sarsılmaz elləri vardır -
اؤزو بير داغ كيمى سئللرى واردير٬Özü bir dağ kimi selləri vardır -
بوغولماز ظاليملار سئلينده بابك!Boğulmaz zalımlar selində Babək! -


ايندى ده مؤحتشم قالاسين گزير٬İndi də möhtəşəm qalasın gəzir -
يوردونا گؤز تيكن باشلارى ازيرYurduna göz tikən başları əzir -
يابانجى لشينى يان يانا دوزور٬Yabancı ləşini yan yana düzür -
هماييل قيلينجى بئلينده بابك!Həmayıl qılıncı belində Babək! -


ايندى ده گؤزلرى يوردونا باخيرİndi də gözləri yurduna baxır -
غئيرت قانى مينلر داماردا آخيرQeyrət qanı minlər damarda axır -
شيمشك تك داغلارين باشيندا چاخير٬Şimşək tək dağların başında çaxır -
تيتره دير دوشمنى يئلينده بابك!Titrədir düşməni yelində Babək! -


گره ك بابك ائلى ياشايا بيدار٬Gərək Babək eli yaşaya bidar -
داييم اوندان قورخا اجنبى٬ خونخارDayım ondan qorxa əcnəbi, xunxar -
قانىيلا ائديبدير مؤعتصمى خار٬Qanıyla edibdir mö'təsəmi xar -
اوزونه ياخاندا الينده بابك!Üzünə yaxanda əlində Babək! -


"گولدورلو ولى"دن سلاملار سيزه!Güldürlü Vəli'dən səlamlar sizə! -
سيزين نفسينيز روح وئرير بيزه٬Sizin nəfəsiniz ruh verir bizə -
آذربايجان خالقى٬ اولو تبريزهAzərbaycan xalqı, ulu Təbriz'ə -
باخگينان٬ ازبردير ديلينده: بابك!Baxgınan, əzbərdir dilində: Babək! -


بو چوخ گؤزه ل قوشقو٬ حؤرمتلى شاعير ولى شاه محمدى "گولدورلو ولى"دندير:
"آغلى داغ" شعر توپلوسو- دوزه ليشچى: حسين م. گونئيلى٬ چاپ تهران٬ ١٣٨١ ٬ چاپ نؤبه سى: ايلك٬ يايينلايان: مولليف٬ بيلگىسايارلا دوزه ن: اورخون يايينى٬ صحيفه لرى دوزه ن: محمد محمدخانى٬ سايى: ١٠٠٠ نوسخه٬ صحيفه سايىسى: ١٩٢ ٬ دير: ١٢٠٠ تومن. شابك: ١-١٦٢٨-٠٦-٩٦٤

گئرچه يه هو!!!

على"نين اؤوگوسونده – در نعت "على"



شاه اسماعيل ختايى: جنون و عاشق و حيران٫ "على"دير

سؤزوموز

ختايى وئبلاگيندان

"على"نين اؤوگوسونده – در نعت "على":

يقين بيل ابجد و بورهان, "على"دير
بيان-ى توحيد و قورآن, "على"دير

محممد مئعراجا وارديغى گئجه
قاپيدا گؤردويو آرسلان, "على"دير

چيخاردى اوزويو, وئردى نيشانه
"حقيقت" گؤردو كيم سوبحان, "على"دير

"حق" ايله قيلدى دوخسان مين كلامى
اوتوز مين سيرر ايله سيردان, "على"دير

چيخاريب يئر اوزوندن گؤيه اول دم
آپاريب گتيره ن رحمان٫ "على"دير

گؤروب يئر اوزره بير گونبد ياسينميش
عجاييب گونبد-ى خضران٫ "على"دير

ايچينده سورولور سيرر-ى حقيقت
قورولموش محشر و ميزان٫ "على"دير

ايره لى يئريييب٫ قاپىنى قاخدى
آنا كيمسن؟ دئيه سوران٫ "على"دير.

دئدى كيم: خاديمم٫ خئيرالنسايام
هم اول دم قاپىنى آچان٫ "على"دير

چو گؤردو قيرخ ارى وار٫ سيرر-ى قودرت
ايچينده سرور-ى مردان٫ "على"دير

ايچرى گيريبن قيلدى محببت
بيرى قيرخ٫ قيرخى بير ياپان٫ "على"دير

عجاييب رمز ايچينده قالدى احمد
بو رمزى گؤستره ن آسان٫ "على"دير

بيرينه چالدى٫ قيرخيندان قان آخدى
هم اول دم نشترى چالان٫ "على"دير

چيخاردى بير اوزوم ساييل دونوندا
الينه خاديمين سونان٫ "على"دير

ازيلدى شربت اولدو٫ ايچدى اونلار
جونون-و عاشيق-و حئيران٫ "على"دير

چاليندى كف و دست٫ قوپدو سماعى
بولارى مست ائده ن مستان٫ "على"دير

ايچيلدى شربت-و ييرتيلدى تولبند
اوزويون گؤسته ره ن نيشان٫ "على"دير

يوخ ايكن يئر و گؤى٫ عرش ايله كورسو
حقيقت ميزانين قوران٫ "على"دير

بو معنىدن "على" سيرردير٫ يقين بيل!
خواريج گؤزونه سينان٫ "على"دير

بو بيچاره "ختايى"نين پناهى
داواسيز دردلره درمان٫ "على"دير.

شاه ايسماعيل ختائي

گئرچه يه هو !!!!

باريشا سماه دؤننلر اوجالار


Barışa semah dönenler yücelir
باريشا سماه دؤننلر اوجالار




İstanbul Haber Servisi - Radyo Barış'ın 10. yıl kutlamaları kapsamında düzenlenen ''Barışa Semah Dönenler'' etkinliği Zeytinburnu Abdi İpekçi Spor Salonu'nda yapıldı. Başbakan Recep Tayyip Erdoğan'ın Almanya'da Alevilere ilişkin söylediği sözler salonu dolduranlardan büyük tepki gördü.


Abdi İpekçi Spor Salonu'nda gerçekleştirilen ''Barışa Semah Dönenler'' etkinliğinde 2003 yılı Toplumsal Barış Ödülü, Şişli Belediye Başkanı Mustafa Sarıgül tarafından gazetemiz imtiyaz sahibi İlhan Selçuk'a verildi.


Konuşmasında savaşa destek verenleri eleştiren Selçuk şunları söyledi: ''Semaha dönenler yücelir, ama savaşa dönenleri iyi tespit etmek gerekir. Alın teri tuzludur. Gözyaşı acıdır. Ve bunlar bir okyanus olup emperyalistler bu okyanusta boğulacaktır.'' Mustafa Sarıgül de ''Bugünlerde barışı konuşmaya ihtiyacımız var. Irk, dil, kültür ve mezhep farkı gözetmeden barış içinde yaşamalıyız'' diye konuştu. Etkinlikte ''Yüzyılın Ozanı'' ödülü ise Âşık Mahzuni Şerif'e verildi. Ödülü Mahzuni Şerif adına oğlu Ali Mahzuni aldı.


Töreni sunan Sadık Gürbüz, Başbakan Erdoğan'ın Aleviler ve cemevleri ile ilgili Almanya'da söylediği sözleri anımsatarak ''Sizi yok sayıyorlar. Sizi yok sayanları siz de yok sayın'' deyince salonu dolduran 20 bin kişi ayağa kalkarak başbakanı yuhaladı. Alevi ve Bektaşi inancında 7 ulu ozan olarak kabul edilen Hatayi, Yemini, Pir Sultan, Fuzuli, Kul Himmet, Virani, Nesimi'nin yaptırılan büstleri salonda törenle açıldı. Bu ozanların kısa biyografileri okunduktan sonra şiirlerinden örnekler sunuldu. Aralarında Ali Ekber Çiçek, Fatoş Can, Arif Sağ, Erdal Erzincan, Gülcihan Koç, Emrah Mahzuni, Mustafa Özarslan'ın da bulunduğu çok sayıda sanatçının türküleriyle renk kattığı etkinlik, semah gösterileriyle sona erdi.

Cumhuriyet 8.9.2003

حاجى بكتاش ولى خراسانى٫ آبداللار٫ خوراسان ارنلرى و خويلولار



سؤزوموز

از وئبلاگ افشار

حاجى بكتاش ولى خراسانى٫ آبداللار٫ خوراسان ارنلرى و خويلولار




"حاجى بكتاش ولى نيشابورى" (١٢٧٠-١٢٠٩) داعى باطنى٫ قديس٫ فيلسوف٫ ولى و انسانگراى بزرگ. "حاجى بكتاش" از توركان نيشابور خراسان است و طريقت علوى (غلات شيعه) "بكتاشيه" منتسب به وى بوده و در اطراف شخصيت وى تشكل پيدا كرده است. "خونكار حاجى بكتاش" از نخستين مشوقان و اشاعه دهندگان زبان و ادبيات تركى در آسياى صغير است. به باور تركان علوى (قزلباش و بكتاشى)٫ "حاجى بكتاش ولى" و "شاه اسماعيل ختايى" دو پير-رهبر تركى مىباشند كه در راه تاسيس اتحاد تركان اوغوز غربى مجاهدت نموده اند.
--------------------------------


از جمله برخوردهاى "مولانا جلال الدين رومى" با جريانات آذرى ديدار و تماس وى با "حاجى بكتاش ولى خراسانى" است. "حاجى بكتاش" به احتمال بسيار با "مولانا" در ارتباط بوده و هر دو به يقين از يكديگر خبردار بوده اند. ("حاجى بكتاش" با دو شخصيت تاريخساز ترك آذرى ديگر٫ "اخى ائورن خويى" (متوفى به سال 1260) و "بابا الياس خراسانى" (متوفى در نيمه دوم قرن سيزده ميلادى) نيز در آسياى صغير ملاقات نموده است.) [1] اين هم از ولايت نامه كه شرح حال "حاجى بكتاش" را باز مىگويد و هم از مناقب العارفين كه ترجمه حال "مولانا" را مىدهد به سهولت بدست مى آيد. "مولانا" و "حاجى بكتاش" هر دو خراسانى بوده ("مولانا" از بلخ٫ "حاجى بكتاش" از نيشابور) و هر دو طريقت مولويه و بكتاشيه كه پس از وفات ايشان و بنام ايشان در آسياى صغير پديدار شده در اطراف تركيت و خراسانيت تشكل پيدا نموده است.[2] نيز هر دو در اتمسفر فرهنگى همسانى تربيت شده٫ در تاريخ كمابيش يكسانى به آسياى صغير– آناتولى مهاجرت نموده و هر دو انسان را به عنوان پديده اى مقدس پذيرفته و آنرا با كلام و اشعار خويش تقديس نموده اند. از اشعار منسوب به "حاجى بكتاش ولى خراسانى" است:


ايسسىليك اوددادير٫ ساجدا دئييلدير.
درويشليك خيرقه ده٫ تاجدا دئيلدير.
هر نه آختاريرسان٫ اينساندا آرا!
قودوسدا٫ مككه ده٫ حاجدا دئييلدير!!.[3]


"مولانا" عالمى بزرگ٫ حكيمى انديشمند٫ شاعرى داهى و شوريده است. مردمى بودن وى ناشى از انديشه هاى انسانى فرادينى وى است. در ديگر سو "حاجى بكتاش" -بنا به ترجمه ى نثرى و شعرى مقالات وى كه اصل آن عربى است و به زمان ما نرسيده است- شيخى بالغ و جا افتاده است. سبب رغبت مردم به "حاجى بكتاش" و سپس گسترش بكتاشيه در ميان خلق٫ ناشى از سادگى آموزه هاى وى است. "مولانا" داراى قابليت وفق دادن عقايد باطنى با مراسم ظاهرى است. در حاليكه آنگونه كه از مقالات و نيز از مناقبى كه در سنت مولويه و بكتاشيه موجود است٫ "حاجى بكتاش" باطنىاى تمام عيار بوده است.


"طريقت بكتاشيه" امروزى كه بانى حقيقى آن ولى –پير ترك آذرى "آبدال موسى"[4] اهل خوى آذربايجان است٫ بعدها با جذب مذهب – دين آذربايجانى "حروفيه" كه پايه گذار-پيغامبر آن آذربايجانى ديگرى "فضل الله نعيمى تبريزى استرآبادى" است٫ به يكى از سكتهاى اساسى مذهب علوى (غلات شيعه) معاصر تبديل شده است[5] ("فضل الله" به جرم ديگرانديشى و الحاد به وضع فجيعى به قتل رسيده و طرفدارانش در آذربايجان و ايران قتل عام شده اند). همچنين امروزه در "طريقت مولويه" در مقابل شاخه اصلى مولويه كه "ولدىليك" ناميده مىشود٫ شاخه اى فرعى مشهور به "شمسىليك" و منسوب به "شمس تبريزى" وجود دارد.


"شمس تبريزى" كه مدتى در شهر ارزروم[6] در ناحيه آذرى تركيه امروزى به آموزگارى نيز مشغول بوده٫ منسوب به طريقت پيش علوى (غلات شيعه) ملامتى-قلندرى-حيدرى است. عمده اين طريقت بعدها در زمره جريان آبدالان در سه شاخه امروزى مذهب علوى (غلات شيعه) يعنى قزلباشى٫ بكتاشى و مولوى مستحيل شده است. آبدالان روم (اوروم آبداللارى) كه مهر خود را بر امر تشكل هويت و فرهنگ تركى آسياى صغير و جنوب غربى اروپا زده اند٫ عمدتا درويشان و غازيان توركمان- تورك آذرى (آذربايجانى و خراسانى) بودند كه در قرون 11-13 از آذربايجان و خراسان با نام "خراسان ارنلرى" و "خويلولار" و... به آناتولى روى آورده اند. اين توركمانان (تركان آذرى) كه از پيشگامانشان "سارى سالتوق" (از خراسان)٫ "بابا الياس" (از خراسان)٫ "آبدال موسى" (از خوى)٫ "گئييكلى بابا" (از خوى)٫ "شيخ بوزاغى" (از مرند)٫ "حاجى بكتاش" (از خراسان) اند در فتح ممالك بيزانس در آناتولى و بالكان بدست تركان و گسترش اسلام در اين نواحى پيشگام بوده و اشتراك داشته اند. در برخى از روايات تركى چنين گفته مىشود (به اختصار): "پس از مدتى بيگهاى قايى دريافتند كه دولت سلاطين سلجوق در آناتولى دولت سايه اى بيش نيست. انجمن كرده و به اوتمان غازى (عثمان غازى) چنين گفتند: تو از نسل قايىخان هستى٫ قايىخان از بيگهاى اوغوز است. بنا وصيت گون خان طبق سنن اوغوزى مقام خانى (خاقانى) مىبايست كه در نسل قايى ادامه يابد. تو شايسته خانى هستى٫ تو را خان بشناسيم. در كنگره پير اخيان٫ اخى ائوره ن٫ پير بكتاشيان حاجى بكتاش ولى و پدر زن عثمان غازى شيخ ادبالى نيز حضور داشتند. بيگهاى اوغوز در حضور عثمان غازى سوگند خوردند و به شرفش قدحهاى پر از قيميز (شراب ملى ترك) بلند كرده و فرياد كشيدند: آب حيات٫ صحت٫ عافيت و پادشاهيت مبارك باد! حاجى بكتاش ولى سرپوش نمدين خراسانى را بر سر عثمان غازى نهاد و اخى ائوره ن شمشير بر كمر او بست. پس از فرمان سلجوق خوانده شد٫ در مقابل اوتاغ (اطاق) نه توغ (طوق) برافراشته شد. همه اين مراسم طبق رسومات اوغوزى انجام گرفت و بدين صورت عثمان غازى بنيادگذار دولت عثمانى گشت...."


اين زمره غلات ترك بعدها در مذهب غالى-باطنى علوى قزلباشى مستحيل شده و تمام آبدالان نيز به حركت رنسانس تركى قزلباش صفوى پيوسته اند. خروج "شاه اسماعيل" از جنگلهاى گيلان و حركت وى به سوى اردبيل و از آنجا به ارزينجان [7] براى تشكيل اولين قورولتاى توركمان [8] به توصيه "دده آبدال بيگ" (از طائفه تركان ذولقدر-دولقادارها) از خواص مريدان "حيدر" بوده است.


"مولانا" خود را از آبدالان شمرده است. "شاه اسماعيل" نيز مىگويد:


ختايى يم٫ بير حالام٫ اليف اوستونده دالام.
صوفىيم طريقتده٫ حقيقتده آبدالام.


امروزه بخشى از علويان (على اللهيان ترك-قزلباشان غالى) آذربايجان (كه به خطا به شكل "اهل حق" نيز ذكر مىگردند) در محور اورميه-سلماس-خوى[9] -قاراعين-ماكو همچنان "آبدال بيگ"ها ناميده مىشوند.


شاخه فرعى شمسىليك موليه در اصل ادامه جريان آبدالان مذكور مىباشد كه با بكتاشيه و مولويه امتزاج كرده است. اين گروه آشكارا غالى ترك باطنى (علوى)٫ داراى كتابى بنام "ديوان صغير"اند كه حاوى اشعارى منتسب به "مولانا" كه برخى نيز به تركى [10]است مىباشد .


جريان اخوت كه "اخى ترك حسام الدين چلبى" نيز بدان منسوب است٫ بعدها اساسا در مذهب علوى (سكتهاى قزلباشيه و نيز بكتاشيه) استحاله يافته بخشهاى مسلح آن (غازيان و آلپ ارنلر) نيز به تشكيلات نظامى عثمانى "يئنى چئرى" و حركت "قزلباش" تركان صفوى پيوسته است. بعدها زمره اخيان همراه با باجيان و غازيان و آبدالان همگى در ميان نخستين گروههاى پيوسته به قزلباشان بوده اند. غازيان به همراه آلپ ارنلر شاخه "سيفى" ويا مسلح "اهل فتوت" (اخيان) را تشكيل مىداده اند. قزلباشان بيشتر تركان پيرو آيين فتوت بوده اند. [11].


با آنكه بكتاشيه كه پيشتر مذهب-دين آذربايجانى حروفيه را در خود جذب كرده بود٫ زمانى در آذربايجان نيز شايع بوده است٫ با تاسيس و پيدايش مذهب قزلباشى توسط "شاه اسماعيل ختايى" عمده بكتاشيان آذربايجان و ديگر تركهاى ايران جذب اين حركت شده اند. بخشى از اين ها همان گروه تركان قزلباش علوى (غلات شيعه ترك) مىباشند كه امروزه در ايران و آذربايجان يكى از نامهاى عمومىشان (و البته به خطا) اهل حق مىباشد. امروزه پيروان اين طريقت علوى تركى خراسانى-آذربايجانى-آناتولى در خاورميانه و اروپا از عراق و تركيه تا آلبانى و بوسنى پخش شده اند. همه ساله در كشور تركيه به تاريخ ١٥-١٨ آگوست٫ در سولوجا قارا هؤيوك٫ نوشهير٫ مراسم-فستيوال عظيمى بنام "حاجى بكتاش شنليكلرى" برگزار مىشود.


--------------------------------------------------------------------------------
[1] - موسس جريان پيش علوى اخوت-فتوت (از غلات شيعه) در آناتولى يعنى تشكيلات "اخيان روم" (برادران-قارداشلار) انديشمند آذرى "شيخ نصيرالدين محمود خويى" است. وى كه ملقب به "اخى ائوره ن" است اهل شهر خوى آذربايجان مىباشد كه در عصر سلاجقه روم به آسياى صغير مهاجرت نموده است. همسر وى "فاطما باجى" نيز موسس تشكيلات "باجيان روم" (خواهران) در اين ديار است. علاوه بر "شمس تبريزى" كه با اخيان –اهل فتوت در پيوند بوده است٫ خود "مولانا" نيز در مثنوى كرارا فتيان را مخاطب قرار داده است. نام اخيان و شخص "اخى ائورن خويى" همچنين در ماجراى شهادت "شمس الدين تبريزى" نيز به ميان كشيده شده است. امروزه به پاس اخى "ائورن خويى" و تشكيلات صنفى اخىليك همه ساله در كشور تركيه مراسمى بنام "اخىليك كولتور هفته سى و اصناف بايرامى" در شهر قيرشهير به تاريخ ١٣-٨ اكتبر برگزار مىشود.


[2] - خراسان: بسيارى از بنيانهاى فرهنگ تركى-آذربايجانى بلاواسطه در ارتباط با خراسانند. تاريخ تركى ادبى ايران٫ آذربايجان و تركيه٫ با اشعار شعراى خراسان آغاز مىشود. نخستين محصولات ادبى تركى آذرى و تركى تركيه نيز توسط تركهاى خراسان كه به غرب مهاجرت كرده بودند آفريده شده است. چنانكه موسس زبان شعرى تركى آذرى٫ صوفى حروفى "حسن اوغلو اسفرائنى" (قرن 14) و موسس زبان شعرى تركى آناتولى "خواجه دخانى" هر دو از تركان خراسان بوده و در آنجا ظرافت و زيبايىهاى زبان تركى را آموخته اند. در دوران معاصر در ايران همچنينن خراسان در خارج از آذربايجان پيشگام تدريس زبان تركى در مدارس بوده است. ياد آورى مىشود بزرگترين استاد-بخشى موسيقى مردمى ترك٫ فارابى زمان "حاج قربان سليمانى" نيز از تركان خراسان است.


[3]- حرارت در آتش است٫ نه در ساج
درويشى نه با خرقه ميسر است نه با تاج.
به دنبال هر چه هستى٫ آنرا در انسان جستجو كن٫
كه در قدس٫ در مكه و حج نتوانى بدست آوردش.


[4] - "آبدال موسى خويلو" عارفى است كه از سوى علويان (تركان غلات شيعى) قزلباش و بكتاشى محترم شمرده شده حتى تقديس مىشود. وى كه بنا به روايتى نوه پسر عموى "حاجى بكتاش ولى" بنام "حيدر آتا" مىباشد٫ در فتح بورسا پايتخت بعدى آل عثمان شركت داشته و در تاسيس تشكيلات نظامى عثمانى يئنى چئرى (ينى چرى) نيز نقشى اساسى ايفا نموده است. از او اثرى بنام "نصيحت نامه" در دست است. مزار وى در تككه كؤى شهر بورسا است. همه ساله در تركيه فستيوالى به نام "آبدال موسى شنليكلرى" و به گراميداشت اين شخصيت آذربايجانى در آلمالى٫ تككه كؤى٫ آنتاليا به تاريخ ١٠- ٩ ژوئن برگزار مىشود.


[5] - بسيارى از مشاهير ترك و آذربايجانى از آن جمله نخستين شاعر تركى سراى ايران و آذربايجان "حسن اوغلوى اسفراينى"٫ نيز "عمادالدين نسيمى شيروانى" از اعاظم ادبيات جهان ترك -كه در حلب به جرم ارتداد و دگرانديشى به وضع فجيعى به قتل رسيده است- از حروفيان و "محمد فضولى بغدادى" -كه شكسپير ادبيات دنياى تركى شمرده مىشود- منسوب به بكتاشيان بوده اند.


[6] ارزروم: شهرى در ناحيه معروف به آذربايجان تركيه است. اين ناحيه كه در شرق تركيه قرار دارد در تاريخ زبان و فرهنگ تركى بويژه آذربايجان از اهميت فوق العاده اى برخوردار است. "ارزروملو مصطفى ضرير" از نخستين نثرنويسان و پركارترين شعراى تركى آذرى قرن سيزده- چهاردهم ميلادى متولد ارزروم مىباشد. محل وقوع و آفرينش داستانهاى "دده قورقود" كه از شاهكارهاى ادبى و فولكلوريك جهانى بشمار مىآيد و نيز داستان حماسى و عشقى "كوراوغلو" كه محصول تركان قزلباش (علوى-غلات شيعه) مىباشد هم عمدتا اين ناحيه است. بسيارى از خاندانها و دولتهاى تركهاى آذرى مانند قاراقويونلو و آغ قويونلو اصلا از تركان آذرى (توركمان) اين نواحى بوده اند. (با اينهمه طوائف بنيانگذار سه دولت تركى بعدى حاكم بر ايران يعنى صفوى٫ افشار و قاجارها اصلا از قزلباشان تركيه مركزى-سوريه شمالى بوده اند). اين ناحيه پس از شكست قزلباشان در كارزار چالدران ضميمه خاك عثمانى شده است. دول تركى حاكم بر ايران مانند قاجارها كه خود از قزلباشان تركيه اى مركزى اند٫ هميشه در اين شهر آذرى داراى كنسولگرى بوده اند.


[7] - ارزينجان: شهرى در ناحيه آذرى تركيه است كه به زمان مولوى تحت حاكميت "فخرالدين بهرام شاه" از خاندان ترك منگى جك مىبود. خانواده "مولانا" به روايتى يك تا سه سال در اين شهر آذرى اقامت نموده اند. در بعضى منابع تاريخى مانند مجمع البلدان (ياقوت حموى٫ جغرافيانويس روم تبار عرب٫ 1266) شهر ارزينجان حد غربى آذربايجان شمرده مىشود: "حد آذربايجان من بردعه مشرقا٫ الى ارزينجان مغربا": حد آذربايجان از بردعه در مشرق كشيده مىشود تا ارزينجان در مغرب. امروزه نيز در برخى منابع تركيه اى و غير آن به اين بخش٫ آذربايجان تركيه ويا آذربايجان غربى گفته مىشود.


[8] - دومين قورولتاى توركمان به سركردگى "شاه اسماعيل صفوى" در شهر "سيواس" منعقد شده است. اين شهر در تاريخ تركى آذربايجانى از اهميت فوق العاده اى برخوردار است. بنيانگذار شعر تصوفى در ادبيات ديوانى تركى آذرى و نيز تركى استانبولى "قاضى برهان الدين" در شهر سيواس دولتى مستقل به نام خويش تاسيس كرده بود. دولت وى نمونه اولين دولتهاى تركان آذرى در آسياى صغير و در خارج خاك آذربايجان است. "قاضى برهان الدين" كه منسوب به طائفه سالور بوده است در جنگ با دولت ديگر تركى آذرى آغ قويونلوها كشته شده است. همچنين "پير سلطان آبدال" از بزرگترين شاعران مردمى و از قهرمانان اسطوره اى خلق تركيه نيز متولد روستاى باناز "سيواس" فوق الذكر بوده و اصلا از شهر "خوى" آذربايجان جنوبى است. امروزه همه ساله در كشور تركيه مراسم و فستيوال عظيمى در بزرگداشت "پير سلطان آبدال" اين عاشق-شورشگر ترك آذربايجانى الاصل بنام "پير سولطان آبدال شنليكلرى" در سيواس٫ ييلديز ائلى٫ باناز كؤيو و به تاريخ ١٣-١٢ ژوئن برگزار مىشود.


[9] - خوى: از اولين شهرهاى تركى شده آذربايجان است و بدين سبب در متن تاريخى سلجوقى بنام تركستان ايران ناميده شده است. "حمدالله مستوفى" در نزهت القلوب در باره خوى مىگويد: مردمش سفيد چهره و ختاى نژاد و خوب صورتند و بدين سبب خوى را تركستان ايران خوانند. خوى علاوه بر آذربايجان در تاريخ تركيه نيز از اهميت استثنائى برخوردار است. بسيارى از جريانات فكرى و فرهنگى تاريخى كه مهر خود را در شكل گيرى هويت ملى خلق ترك (تركيه) زده اند بلاواسطه با نام شهر خوى پيوسته اند. اين شهر پايگاه ارتشهاى تركى براى تهاجم به بيزانس و فتح آسياى صغير توسط تركان بوده است. "آلب ارسلان" در سال 1701 خوى را مركز تجمع سپاهيان ترك براى حمله به بيزانس-روم (تركيه امروزى) قرار داده بود. موسس طريقت بكتاشى "آبدال موسى" و بانى جريان اخوت در آسياى صغير "اخى ائوره ن" هر دو از شهر آذربايجان خوى برخاسته اند. "پير سلطان آبدال" شاعر و قهرمان خلقى-ملى تركيه٫ "جهانشاه قاراقويونلو" شاه زنديق -شاعر علوى قرن ١٥ نيز اهل خوى اند ("جهان شاه" در گؤى مسجيد تبريز كه خود آنرا ساخته بود مدفون است). مزار "شمس تبريز" نيز به روايتى در خوى قرار دارد. زمره "جاولاقلار" از قزلباشان بلاواسطه با خوى در ارتباط است. جلخ و جولق نوعى از پشميه بافته بود كه مردم فقير و درويش و قلندران مىپوشيده اند و جولقى و جولخى به معنى قلندر شال پوش آمده است. جاولاقىليك از نخستين تشكيلات قلندريه بوده و در قرن 13 در خوى آذربايجان ايجاد شده است. اين جريان بعدها توسط حيدرىليك تعقيب شده است. ياد آورى مىشود كه در تاريخ لكسيوگرافى تركى آذرى اولين لغت منظوم بدين زبان (تحفه حسام) توسط "حسام خويى" نگاشته شده است.


[10] - بواقع طريقت وحدت وجودى "مولويه" معاصر و اركان آن نيز آشكارا خارج از دايره اسلام اورتدوكس مىباشد. امروزه مولويه٫ به همراه بكتاشيه (در بالكان) و قزلباشيه (ميان تركان) و نصيريه (ميان اعراب) و اهل حق (ميان اكراد) تحت نام عمومى علوى در مقابل اسلام اورتودوكس (سنى و شيعى و زيدى) نمايندگان اسلام هترودوكس در آسياى صغير٫ مزوپوتاميا (ماوراءالنهر) و شبه جزيره بالكان مىباشند. از اشعار شاخه شمسىليك اين گروه است:


تا صورت پيوند جهان بود٫ على بود٫
تا نقش زمين بود و زمان بود على بود٫
سر دو جهان جمله ز پيدا و ز ز پنهان
٫ شمس الحق تبريز كه بنمود على بود.


مولانا خود مىگويد (تجلى يكى از امهات باورهاى غلات شيعى-قزلباشان ترك است):
مرا در همه عالم يا الهى٫
تجلى جمال شمس دين ده!


[11]- اين جريان (فتوت) مهر خود را بر فرهنگ تركى-آذربايجانى زده است. پديده "قوچولار" (لوطيان) و ورزش "زورخانه" تنها دو گستره آن به شمار مىآيند.


گئرچه يه هو!!!

شاه ايسماعيل ختايى: ايلقيت ايلقيت اسن يئل حاجى بكتاش!!!



شاه ايسماعيل ختايى: ايلقيت ايلقيت اسن يئل حاجى بكتاش!!!

گئجه گوندوز خيالينا يانارام
بير گئجه رؤياما گير٫ حاجى بكتاش!
گوناهكارام٫ گوناهيمدان بئزارام
اؤزوم دارا چكديم٫ سور حاجى بكتاش!

ياندى بو غريب قول نه دير چاراسى؟
يينه تازالاندى اوره ك ياراسى
اونولماز دردلره درمان اولاسى
بو سنين بدنين٫ سار حاجى بكتاش!

درديمين درمانى٫ يارامين اوجو
دؤرد گوروه مووجوددور گوروه-ى ناجى
بئلينده كمرى٫ باشيندا تاجى
اوزونده باخير نور٫ حاجى بكتاش!

صاديقلارين صيدقى٫ عاشيغين رنجى
پيرلرين پيرىسن٫ گنجلرين گنجى
هم دريا٫ هم صدف٫ هم دورر٫ هم اينجى
هم عوممان٫ هم ايرماق٫ گؤل حاجى بكتاش!

گاهى بولود اولوب گؤيه آغارسان
گاهى ياغمير اولوب يئره ياغارسان
آى مىسان٫ گون مو سن٫ قاندان دوغارسان؟
ايلقيت ايلقيت اسن يئل حاجى بكتاش!

آرىنين ياپديغى بالا بنزرسن
شو غوربت ائللرده كؤنلوم اگله رسن
بند ائديب ده٫ ايقرارينا باغلارسان
ساييلين ساتديغى قول٫ حاجى بكتاش!

درديمند ختايى٫ ائيلر نييازى
اولو پير٫ قاتاردان آييرما بيزى!
بو محشر گونودور٫ ايسته ريز سيزى
محمد اؤنونده جار٫ حاجى بكتاش!

شاه ايسماعيل ختايى


Thursday, September 02, 2004

شاخسئى و جمع آيينلرينده اوخونان ايكى آغيت (دو مرثيه)



شاه اسماعيل ختايى:

دومانلىدير اوجا داغلار٬ آه حوسئين٫ واه حوسئين!


شاخسئى و جمع آيينلرينده اوخونان آغيت (مرثيه)

بوگون ماتم گونو گلدى
آه حوسئين٫ واه حوسئين!
سنين دردين باغريم دلدى
آه حوسئين٫ واه حوسئين!

كربلان´ين اؤنو يازى
اوره ييمدن چيخماز سيزى
يئزيدلرمى قيردى سيزى؟
آه حوسئين٫ واه حوسئين!

بيزيمله گله نلر گلسين!
سرينى مئيدانا قويسون!
حوسئين ايله شهيد اولسون!
آه حوسئين٫ واه حوسئين!

كربلان´ين يازىلارى
شهيد دوشدو غازىلرى
فاطمانا´نين قوزولارى
آه حوسئين٫ واه حوسئين!

كربلان´ين اؤنو دوزدور
گئجه لر منه گوندوزدور
شاه كربلا´دا يالنيزدير
آه حوسئين٫ واه حوسئين!

ايشده گلدى باهار يازلار٫
يازى يازلار٫ قوزو قوزلار
فاطمانا يوللارين گؤزله ر
آه حوسئين واه حوسئين!

آتان على٫ آنان فاطما
درد اوستونه دردلر قاتما
ديداريندان محروم ائتمه
آه حوسئين٫ واه حوسئين!

فاطمانا زولفونو چؤزه ر
آغلايا آغلايا گزه ر
مؤمينلرين باغرين ازه ر
آه حوسئين٫ شاه حوسئين!

خزل اولدو باخچا باغلار
دومانلىدير اوجا داغلار
جان ختايى يانار آغلار
آه حوسئين٫ شاه حوسئين!