Saturday, April 14, 2012


سرنوشت قزلباشان ترك در ايران و وضعيت امروزي آنها

مئهران باهارلي

سؤزوموز

همانگونه كه دينهاي زرتشتي و يزيدي به نوعي باور ملي به ترتيب فارسها و كردها بشمار رفته اند، قزلباشي-بكتاشي و يا شاخه تركي مذهب غالي شيعه علوي نيز باور ملي ميليونها تن از تركهاي تركيه، ايران و آزربايجان بشمار مي رود.

امروز مذهب علوي داراي چهار شاخه تركي (و يا قزلباشي- بكتاشي، ميان تركهاي ساكن در ايران، تركيه، آزربايجان، بلغارستان، عراق، سوريه و نيز آلبانيها در بالكان)، عربي (و يا نصيريه، نوصيري در ميان اعراب تركيه و سوريه، مذهب خانواده اسد)، ايراني-ايرانيك (و يا اهل حق، يارسان، ميان كردها، گورانها، زازاهاي تركيه، عراق و ايران)، جريانات بينابيني پانتئيست و وابسته (شيخيه، و جريانات مختلف وحدت وجودي مانند مولويه، نعمت اللهي، خاكساريه، ....) مي باشد. قزلباشيه، بكتاشيه، و مولويه امروزه سه جريان عمده علوي (غلات شيعه) در آسياي صغير، آزربايجان و بالكان را تشكيل مي دهند.

نصيريه (نام ديگر مومنيه، فلاح، نميري، حسيبي، انصاري، ...) و يا شاخه عربي مذهب علوي داراي زيرگروههاي شماليه (شاخه هاي حيدريه، شمسيه، غيبيه، ميميه، متوالي)، و قبليه (شاخه هاي غلزائيه، قمريه، عينيه) مي باشد.

نامهاي ديگر شاخه ايرانيك مذهب علوي و يا اهل حق، كه خود داراي گروههاي بابايادگاري، خموشي و ... غيره است؛ يارسان، گوران، شيطان پرست، داوودي، طائفه سان و .... مي باشد.

قزلباشان تركيه

با آنكه بخش بسيار بزرگ علويان عثماني بين قرون ١٤ تا ١٩ به ايران و آزربايجان مهاجرت كرده اند، با اينهمه تركيه با اقلا بيست ميليون پيرو هنوز داراي بزرگترين جامعه علويان جهان مي باشد. علويان تركيه و شبه جزيره بالكان از گروههاي بي شماري تشكيل يافته اند كه از مشهورترينشان تخته چي (آغاج اري)، چپني، ايشيق و سيراج ها را مي توان نام برد. همچنين بخشي از طريقتهاي سني ترك در شبه جزيره بالكان مانند بخشي از رفاعيها، سعديها، قادريها و ... به مرور زمان از دايره اسلام سني ارتودوكس خارج شده و با رد شريعت اسلام، علوي مذهب (از غلات شيعه) گرديده اند.

با دشمني عميق قزلباشان با خلافت عثماني و شريعت ستيزي ايشان، در پانصد سال گذشته در قلمرو عثماني به ويژه در تركيه، نام قزلباش مترادف كفر و الحاد و بي ديني شده بود. امروز نيز نام جديد علوي كه براي ناميدن آنها بكار مي رود، در اين كشور مترادف با حب علي، و در عمل سياسي به معني پيروي بي چون و چرا از ديدگاههاي آتاتورك و حمايت از جريانات چپ خلاصه مي شود. حزب سوسيال دمكرات جمهوريت خلق كه موسس آن شخص آتاترك است، از سوي علويان حزب شاه اسماعيل ناميده مي شود. طبق برخي از تحقيقات منتشر شده اخير، آتاترك نيز بر طريقت بكتاشي بوده است. علويان در تمام كشورهائي كه حضور دارند، از اركان سيستم لائيك و مبارزه ضدبنيادگرائي شمرده مي شوند. در تركيه نيز مي توان گفت كه تا دهه هاي اخير چپ ترك عمدتا علوي مذهب بوده است.

سرنوشت گروههاي قزلباش در ايران

در ايران پس از شكست چالدران و متعاقب آن با سياست آسيميلاسيون و سركوب مذهبي و تصفيه تركان قزلباش آغاز شده در زمان شاه عباس صفوي توسط روحاني شيعه فارس ملا محمد باقر مجلسي، سرنوشت گروههاي ترك قزلباش در چهار مسير جداگانه پيش رفته است:

١-توده ترك ساكن در ايران، بويژه بخشي كه در خاك آزربايجان ائتنيك ساكن هستند، به مروز زمان مذهب ملي خويش قزلباشي علوي را رها كرده و فرم تعديل شده مذهب فارسي-عربي شيعه امامي و يا جعفري را پذيرا شده اند. اين گروه علي رغم آسيميله شدن به لحاظ مذهبي در ميان فارسها، اغلب هنوز زبان ملي خود تركي را حفظ نموده است.

٢-گروههائي كه در تاسيس دولتهاي تركي قزلباش صفوي، افشار و قاجار اشتراك مستقيم داشته و در سازمان سياسي، اداري و نظامي اين دول تركي وارد شده بودند، تقريبا تماما و بي استثناء فارس شده و به مذهب شيعه امامي در آمده اند. مي توان گفت كه در ميان اين گروه از زبان و فرهنگ تركي تقريبا اثري نمانده است. حتي در سده گذشته بسياري از غدارترين دشمنان هويت و زبان و فرهنگ تركي در ايران از ميان اين دسته (اميني ها و خانواده هاي بيشمار قاجاري) بوده اند.

٣-گروه سوم، بقيه السيف شيعه سازي و قزلباش كشي شاه عباس و ملا مجلسي هستند كه تا به امروز توانسته اند در مقابل شيعه امامي و شيعه جعفري شدن مقاومت نمايند. اين گروه ترك قزلباش امروزه در ايران و آزربايجان با نامهاي گوناگوني از قبيل قزلباش، علي اللهي، شاملو، قاراقويونلو، قيرخلار، يئدديله‌ر، صوفولار، آبدال بگ، آتش بگ، قارداش، شاغي، سير طاليبي، نبيلي، هيممه‌تلي، نييازلي، ميلانلي، ميللي و ... ناميده مي شوند.

٤-گروه چهارم، عشاير ترك ساكن در آزربايجان و ايرانند. علاوه بر سه گروه فوق، تقريبا تمام عشاير ترك ساكن در آزربايجان و ايران مانند افشار، بئش اويماق (خمسه)، شاهسئوه‌ن. قشقائي، قاجار. بيات، شاملو، قاراپاپاق، لشني، .... تاريخا بر مذهب تركي قزلباشي بوده اند. اين گروهها همه در حال گذر به شيعه امامي فارسي اند.

اهل حق: تركان قزلباش مذهب ساكن در ايران و آزربايجان در بسياري از متون ايراني و فارسي به اشتباه گوران و يا اهل حق نيز ناميده مي شوند. در حاليكه اين نام مي بايد منحصرا و مختص گروههاي ايرانيك بكار رود. هر چند واژه اهل حق خود نخستين بار در متون تاريخي تركي قزلباشان مانند عماد الدين نسيمي، شاه اسماعيل ختائي و محمد فضولي ذكر شده است. گروه اهل حق كه كمابيش مانند قزلباشي تركي داراي منشاء متفاوت است، در ميان گروههاي ايرانيك زبان گوران، لك، كرد و لر رايج مي باشد. در ايران پس از شكست قزلباشان در جنگ چالدران، بعدها آغاز تصفيه و سركوب درازمدت ايشان از سوي روحانيت امامي فارس، تشديد شدن آن به عهد شاه عباس و قطع رابطه تاريخي قزلباشان ترك آزربايجان و ايران با بدنه اصلي توده هاي قزلباش آسياي صغير-عثماني، قزلباشان ترك تجريد شده در ايران و آزربايجان، تحت تاثير روزافزون آيين ايرانيك اهل حق قرار گرفته و با ايشان به يكجا با نام اهل حق ذكر مي شوند. مشابه حادثه فوق در خاك آسياي صغير بوقوع پيوسته است. بدين شرح كه گروههاي غلات و باطني ايرانيك زبان كرد و زازاي آسياي صغير-عثماني با مرور زمان مذهب تركي قزلباشي را پذيرفته و با قزلباشان ترك به يكجا تحت نام قزلباش ذكر مي شوند.

گروههاي بينابيني قزلباش-اهل حق: از آميزش دو مذهب قزلباشي تركي و اهل حق كردي، آئينهاي جديد بينابيني مانند آتش بگيها بوجود آمده است.

قزلباشان ترك عراق: نيمي از تركهاي عراق موسوم به توركمان، بر مذهب قزلباشي تركي اند كه خود از دو گروه اصلي صوفيان و درويشان تشكيل مي شود. نام عمومي و مشترك هر دو گروه قزلباش است. علاوه بر اين، بخشي از تركان علوي در عراق كه آغاز به تكلم به زبان ايرانيك گوراني نموده اند نيز علوي مذهب مي باشند. اينان از گروههاي ترك تبار قزلباش مذهب اما اكنون گوراني زبان شبك، باجوان (الهي). زنگنه، كاكائي (شامل سارلي، ابراهيمي) و روژباني و ... تشكيل شده اند.

قزلباشان ترك و يا علويان كه مانند ديگر غلات شيعه، طبق فقه شيعه و نيز سني مرتد و مهدور الدم شمرده مي شوند، مجبورا تقيه نموده، اعتقادات خود را پنهان مي نمايند، هميشه جعفري-امامي بودن خود را ادعا مي نمايند (اين خود به مروز زمان به جذب شدنشان در فرهنگ شيعه منجر مي شود) و مراسم مذهبي خود را نيز مخفيانه انجام مي دهند. با گذشت زمان كم كم از متن جامعه منزوي شده و ميراث آنها به سبب بيسوادي نه به صورت مدون، بلكه عمدتا سينه به سينه نقل مي شود. نتيجتا آئين و رسوم علوي قزلباشي تركي در ميان تركان ساكن در آزربايجان و ايران، تدريجا كمرنگتر ميشود. در ايران با به تحليل رفتن سريع علوي ها در شيعيان، عدم شناخته شدنشان به عنوان يك گروه مذهبي از سوي دولت و قطع رابطه تاريخيشان با جامعه علويان تركيه پس از سقوط سلسله قاجار، مذهب علوي قزلباشي تركي در آستانه نابودي كامل قرار گرفته است. چنانچه اكنون فقط حدود بيست درصد از تركهاي ساكن در سراسر ايران را علويان قزلباش مركب از علي اللهيهاي شهرنشين و روستائي و طوائف ترك و .... تشكيل مي دهند.

بسياري از تركهاي ساكن در جمهوري آزربايجان، آزربايجان جنوبي و نقاط مركزي و جنوبي ايران به لحاظ قومي طوائف كوچنده و روستائيان آسياي صغير و آناتولي هستند كه بدين نواحي كوچ نموده اند. حتي تركهاي آزربايجان جنوبي به سبب مركزيت دولتهاي قزلباش در آزربايجان جنوبي، نسبت به تركهاي آزربايجان شمالي به لحاظ تباري و زباني و مذهبي به تركهاي تركيه بسيار نزديكتر مي باشند. در تشكل تركهاي آزربايجان شمالي عنصر تركهاي شمالي مانند قيپچاق و تاتار نقش بيشتري داشته است. از اين زاويه، تركهاي ساكن در ايران مركزي و جنوبي كه بقاياي قزلباشان تبعيد شده عثماني –بالكان در جريان سركوب قزلباشان به دوران صفويه بدين مناطق مي باشند، نسبت به تركهاي جمهوري آزربايجان، هم به لحاظ زباني و هم به لحاظ فرهنگي و اعتقادي به تركهاي تركيه نزديكتراند.

گرچه‌يه هو!!!