Monday, January 02, 2012

نگاهي كوتاه به وضيعت اجتماعي و سياسي قيزيلباشان (به اصطلاح يارساني: اهل حق) در آذربايجان جنوبي

آراز آتــــــا




در جامعه ای که آزادی زبان و بیان، اندیشه هاي ديني و نژادي ممنوع می باشد و هر آنچه که بر پایه های دموکراسی و حقوق اوليه فردي از جامعه برمیگردد، قدغن است و مسئولين آن جامعه، نه تنها مانع رشد و ترقی هستند، بلکه با سیاست تبعیض آمیز خود ضربه محکمی بر پیکر آن وارد می سازند، صحبت از دموکراسی و آزادي فردي کاری عبث می باشد. در جامعه اي که هنوز دموکراسی و حقوق فردي و اجتماعي بر پايه ظلم و استبداد ایجاد شده و جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده و اقلیت های ملی و مذهبی را تعمدا از قافله تمدن باز می دارد و بیشتر آنها را در منجنق ظلم فرهنگی و حقارتهای مستبدانه خود تضعیف می نماید، میلیون‌ها نفر از پیروان قيزيلباشان (به اصطلاح يارساني: اهل حق) تورك آزربایجانی نیز از این قافله عقب نمانده اند و سالهای سال است که تحت ظلم مضاعف ملی و مذهبی قرار گرفته اند. با وجود اینکه در عرصه‌های مختلف تاریخ ایران، در همه تنگناهای اجتماعی، با جانفشانی و ایثار از هویت ملی و کیان خویش دفاع کرده‌اند، در طول تاریخ سی و چند ساله انقلاب اسلامی نیز همواره در همه پیشامدها و صحنه های سیاسی و اجتماعی، همبستگی خود را به نمایش گذاشته اند. لذا شایسته است که رژيم راسيستي ایران نیز در مقابل این ایثار و جان فشانی ملت بزرگ آزربایجان و قيزيلباشان (به اصطلاح يارساني: اهل حق) این دیار، حقوق مضاعف و پایمال شده ملی و مذهبی آنها را به رسمیت بشناسد و دست از تضيق فشار بر قيزيلباشان (به اصطلاح يارساني: اهل حق) بردارد.

با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مردم تورك زبان آزربایجان بخصوص قيزيلباشان تورك آزربایجان به امید روزهای بهتر و دست یافتن به حق و حقوق مشروع و اساسی پایمال شده ملی و مذهبی خود در پناه یک حکومت دینی با این انقلاب همراه شدند و حماسه ننگين 29 بهمن را آفریدند و بر این اساس در تدوین قانون اساسی که آن را متکی بر آرای جمهور خوانده می شد، مشارکت جستند و رای مثبت دادند. اما آنچه در عمل اتفاق افتاد، سیاست تبعیض آمیز جمهوری اسلامی ایران که با رسمی کردن زبان فارسی بعنوان زبان رسمی کشور نه تنها سیاست بلند مدت پهلوی ها را مبتنی بر آسیمیله کردن توركها با ممنوع کردن زبان مادری تشدید نمودند، بلکه با رسمی نمودن شیعه بعنوان مذهب رسمی کشور، در مانع تراشی اقلیت های مذهبی و همچنین در شیعه سازی آنها، سیاست منحصر به خودشان را تشدید نمودند. در همان سالهای اول انقلاب اعتراضات ملی و مذهبی اقلیت ها با شدت سرکوب شد و "آزربایجانی هایی که در آغاز حکومت جمهوری اسلامی در پست های مختلف حکومتی قرار گرفته بودند، اما بدلیل مخالفت با ولایت فقیه درسال 1980 بتدریج از مقامات حساس پاکسازی شدند و امروز نیز شاهد هستیم که از بیست وزیر کابینه احمدی نژاد تنها یک نفر آزربایجانی است و هیئت دولت با مشکلات و خواسته های آزربایجانی ها بیگانه می باشد."[1]

بند 9 اصل سه قانون اساسی دولت جمهوری اسلامی ایران این دولت را موظف کرده است تا نسبت به رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمام زمینه های مادی و معنوی بکوشد. اما آنچه در عمل اتفاق افتاده است گسترش این تبعیضات ناروا و ایجاد و توزیع ناعادلانه امکانات در مناطق تورك زبان و در میان قيزيلباشان تورك زبان در همه ابعاد است تا آنجایی که سی و چند سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، استانهای آزربایجان جنوبی در آمارهای رسمی کشور بدلیل سیاست های تبعیض ملی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی حکومت مرکزی به یک منطقه محروم از توسعه و رشد تبدیل شده است. آمار معتادان نسبت به سالهای گذشته و نرخ رشد بیکاری در این استانها به شکل تعجب آوری همچنان سیر صعودی دارد. آزربایجان جنوبی علیرغم اینکه بنیانگذار نظام تعلیم و تربیت و مدرسه مدرن بوده و دومین دانشگاه در ایران در تبریز گشوده شده و اولین روزنامه در تبریز منتشر گشته است، با وجود این، استانهای فوق الذکر هم اکنون ازجهت باسوادی و سلامت در گزارش های رسمی کشور در پایین ترین رده ها معرفی شده اند. از لحاظ صنعتی و اقتصادی نیز آزربایجان شرقی ظرف چند سال پس از انقلاب از رتبه دومین استان صنعتی کشور به 17 مین رده نزول کرده است. عوامل سیاسی و نگاه امنیتی جمهوری اسلامی موجب می شود که صنایع مادر و سرمایه گذاری های اشتغال زا از این منطقه دریغ شود و جوانان و فارغ التحصیلان مجبور می شوند برای پیدا کردن کار مهاجرت بکنند و آزربایجان از نیروهای خلاق خود محروم می شود. همچنین تبعیض در استخدام ها و رد صلاحیت بخصوص برای جوانان قيزيلباش تورك زبان در گزینش های ادارات و دانشگاهها تا چند سال پیش بی پایان بود و امروزه نیز کم و بیش ادامه دارد.

اصل 15 قانون اساسی کشور تصریح می کند زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون کتب درسی باید با این زبان باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی درمطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در کنار زبان فارسی آزاد است. این در حالی است که نه تنها در هیچ یک از مدارس کشور ادبیات زبانهای محلی و قومی تدریس نمی شود بلکه انتشار نشریات و کتابهای ملی و مذهبی به زبان محلی با محدودیت های خاصی روبروست. "طبق اظهارات وزیر آموزش و پرورش جمهوری اسلامی در دسامبر سال 2009 هفتاد درصد دانش آموزان ایران دو زبانه هستند. یعنی فقط زبان مادری سی در صد دانش اموزان فارسی است. با وجود این واقعیت هفتاد در صد کودکان ایرانی از خواندن و نوشتن بزبان مادری خود محرومند که تاثیرات منفی در رشد فرهنگی و همچنین ترقی اجتماعی آنان می گذارد." [2]

اصل 19 قانون اساسی بر برابری قومی تاکید میکند و می گوید: مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود. اصل 23 قانون اساسی می گوید: تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد. اصل 37 این قانون تصریح می کند: اصل برائت است و هیچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی شود مگر اینکه جرم او در دادگاه اثبات گردد و ... تک تک این اصول بر حقوق مسلم و اساسی ملت ایران و اقوام و مذاهب تاکید دارد و متاسفانه خلاف آن در بسیاری موارد اجرا می گردد. بدون اثبات جرم، افراد بجرم تورك بودن و قيزيلباش بودن مجرم معرفی می شوند و به اتهام مخالفت با جمهوری اسلامی به زندان انداخته شده و از حقوق سیاسی و اجتماعی محروم می گردند. اینها نمونه هایی اندک از نقض آشکار قانون اساسی در کشور ایران است و هنوز سند مظلومیت اقلیت قيزيلباشان (به اصطلاح يارساني: اهل حق) که در تاریخ 19/8/67 توسط ميرحسين موسوی برای منع گزينش های عقيدتي قيزيلباشان (به اصطلاح يارساني: اهل حق) به کليه وزارتخانه ها، سازمان ها ابلاغ شده بود، از خاطره ها پاک نشده است. لازم بذکر است که این بخشنامه مدتي بعد از عمليات مرصاد در سال 1367 از سوي نخست وزير وقت رژيم جمهوري اسلامي ايران صادر و ابلاغ شده است و مير حسين موسوي در اين بخشنامه، به تمام دستگاه هاي دولتي اعلام کرد که هر نوع گزينش و اجتهاد سليقه اي در استخدام مردم شيعه، سني يا حتي "اهل حق" برخلاف قانون اساسي و ممنوع است. اين بخشنامه بوضوح نشان مي دهد كه قبل و حتی بعد اين بخشنامه چه استعدادهایی به سبب این تبعیضات و نا برابری ها از ادامه تحصیل دست کشیده و به مشاغل روزمره روی آوردند.[3]

اگر در بین پیروان قيزيلباشان (به اصطلاح يارساني: اهل حق) گشتی بزنیم به روشنی خواهیم دید که پیروان این مسلک در سایه شعار ملی استعمار پیر، «تفرقه بیانداز و حکومت کن!» هیچ گاه امت واحده و منسجمی نبوده و نیستند. چرا که هر فرد معتقد به اين آیین و یا هر پیشوا و سیدی از این مسلک تعبیراتی ارائه میدهند که متاسفانه بعضا جنبه سلیقه ای داشته و با یکدیگر اختلاف نظر دارند و متاسفانه پیروان این مسلک هنوز هم که هنوز است، وسایل ارتباطی منسجم نداشته و با کمبود منابع و ماخذهای معتبر در مورد عقاید و دامنه تشکیلاتی خود مواجه می باشند. البته باید خاطر نشان ساخت که متاسفانه اکثر پیروان قيزيلباشان (اهل حق) تا این اواخر از تحصیلات عالیه بی نصیب بودند. لذا از نظر بار علمی بیشترشان بی اطلاع از فرهنگ و آیین و مقدسات خویش بودند و شانس جای گرفتن در مشاغل کلیدی و عالی را نداشتند و اغلب در حرفه های سطح پایین و خدماتی کشور اشتغال داشتند. خوشبختانه باید گفت که این اختلاف نظرها تنها در حد چگونگی درک معانی بوده و هیچ ربطی به اختلافات عمیق اعتقادی ندارد و همگی پیروان از یک ایدئولوژی و باور فکری تبعیت میکنند. چرا که در بروز اینگونه تعبیرات گوناگون عواملی چون بیسوادی عوام، اختلافات منطقه ای و زبانی، در دست نبودن کلامهای مکتوب و معتبر و از همه مهمتر خفقان موجود در دولت جمهوری اسلامی ایران نقش بسزائی در عدم یک پارچگی و پیشرفت پیروان قيزيلباشان (به اصطلاح يارساني: اهل حق) داشته اند.

اگر نگاهی کوتاه و گذرا به تاریخ شفاهی و اندک تاریخ مکتوب و پیشینه قيزيلباشان (اهل حق) نظر افکنیم، خواهیم دید که آیین قيزيلباشان (به اصطلاح يارساني: اهل حق) مشتق از حق و حقیقت است و اصول کلی آن با ظهور ازلی حضرت حق پی‌ریزی شده و قيزيلباشان (اهل حق) نام دین عرفانی خاصی است که در قرن هفتم در غرب ایران به وجود آمده است. ریشه عقاید قيزيلباشان (اهل حق) از زمانهای بسیار دور در میتولوژى شامانیسم-آنیمیسم توركى و جود داشته، نهایت در قرن هفتم هجری تشکیل و رسمیت و سازمان یافته است. یکی از منتقدان فرقه اهل حق می نویسد: "اگر چه بسیاری از پژوهشگران غیر ایرانی و ایرانی کوشیده‌اند، شناسنامه کهنه مهرپرستی و پاک دینی زرتشتی و مانی‌گری و مزدکی‌گری برای مذهب اهل حق به‌دست دهند و آن را به دورانهای پیش از اسلام برگردانند تا به‌درستی و به حق این آئین تناسخی را از اسلام دورنگهدارند، ولی واقعیت آنست که آئین اهل حق با وصف تشابهات و پذیرش نکاتی از دین‌های پیش از اسلام، کمترین ارتباط و همراهی با آنها را دارد و این دین یک آئین ابداعی پس از اسلام است که با مطرح نمودن فلسفه "سر مگو" (رازداری) و تناسخ روح درمقابل دین وارداتی عربها برجسته گردیده‌است. از آنجا که اهل حق ها، مهر یا خورشید را مقدس می‌دانند و پایبند به پاکی و راستی و درستی و مساوات و برابری هستند، به همین دلیل پژوهشگران خاورشناس را به این راه کشانده که ریشه مهرپرستی و مزدکی برای اهل حقها بجویند."[4]

درباره مسلک قيزيلباشان (به اصطلاح يارساني: اهل حق) تا قرن گذشته اسناد و كتابي منتشر نشده بود و پیروان قيزيلباشان (اهل حق) عقاید خود را جزء اسرار مگو می دانستند و مجبور بودند تعلیمات دینی و گفتارهای بزرگان خود را در قالب شعرهاي "کلام" به طور شفاهی و سینه به سینه ياد گرفته و به نسل بعدی منتقل كنند! در ابتدا که فرقه قيزيلباشان (اهل حق) تاسیس شد به علت محدود بودن دامنه تشکیلاتی، وحدت عمل و عقیده در بین قيزيلباشان (اهل حق) اولیه وجود داشته است، اما رفته رفته که تشکیلات قيزيلباشان (اهل حق) وسعت یافت، اختلافها شروع شد. علل اختلافات را میتوان به شرح ذیل خلاصه کرد:

وسیع شدن محدوده جغرافیایی، زیرا دین قيزيلباشان (اهل حق) از شمال توركیه و قفقازیه تا جنوب هندوستان رواج یافت و پیروان زیادی پیدا کرد.
نبودن وسایل ارتباطی و در دست نداشتن کلامهای مکتوب معتبر.
اختلاف زبان و ملیت و آداب و رسوم قومی و اجتماعی اقوام که به این باور گرویده بودند.
سود جویی برخی پیشوایان بی سواد محلی.
بی سوادی قيزيلباشان (اهل حق ها) تا چند دهه اخير. »[5]

صرف نظر از این اختلافات معمولی و طبیعی، در دهه هاي اخیر دوري و جدايي از آيين پدري نیز در بین تحصیل کردگان و روشنفکران و جوانان قيزيلباش مشاهده مي شود كه دیگر نمی توان آن را به حساب نا آگاهی آنان گذاشت و این اختلافات زنگ خطریست برای تمامی باورمندان و عاشقان واقعی قيزيلباشان (اهل حق). معلوم نیست که چه دستی در پشت پرده این اختلاف پراکنی ها قرار گرفته و چه کسانی از این پرهيز سود میبرند؟ اما آنچه که مشهود است بروز این اختلافات و دوري از آيين پدري با برنامه ریزی قبلی و دقیقی صورت میگیرد که سبب تحریک احساسات و باورهای پیروان قيزيلباشان (اهل حق) میشود که نمونه های اخیر را به شما سروران و عاشقان حق و حقیقت یادآوری خواهیم نمود. البته باید گفت که همگی عوامل و ارکانها و دست پرورده های دولت جمهوری اسلامی ایران نقش بسزایی در این مورد دارند و همواره مذهب شیعه را به عنوان یکى از ابزارهاى آسیمیلاسیون ملى و مذهبی توركهاى ایران بکار می برند و نیز با برنامه ریزی دقیق و خاصی سعی در آسیمیله سازی جوانان قيزيلباشان (اهل حق) و تحریف نمودن اعتقادات آنان را دارند و با جلوه سازی ها و تخیلات ناجوانمردانه خود سعی در اثبات انحرافات اساسی و پایه ای از قبیل انحراف از توحید و انکار معاد و اعتقاد به تناسخ را دارند. اکبر مظفری[6] در صفحه 50 کتاب "قربانی اصلاحات" تحت عنوان خرافه سوزی در دفاع از حجت الاسلام حسنی نماینده امام جمعه شهرستان اورميه چنین قلم فرسایی نموده اند:

... در برخی آبادی های اطراف اورميه، علی اللهی ها(!) زندگی می کنند علی اللهی ها گرچه فرقه ای منسوب به شیعه و حضرت علی (ع ) می باشند, ولی نه تنها سنخیت چندانی با پیروان راستین مولای متقیان ندارند، بلکه طبق باورها و اعتقادات شیعه کافر و مرتد قلمداد می شوند. رفتارها و نوع زندگی این افراد در منطقه اورميه ـ که دارای تنوع مذهبی است ـ سبب بدبینی فراوانی نسبت به تشیع شده است. مشخصه ظاهری علی اللهی ها سبیل های بلند آنهاست که بدان «باغچه علی(!)» می گویند و برخی از آنها معتقدند با تراشیدن سبیل های شان قیامت برپا می شود!آنها بر خلاف باورهای قطعی مسلمانان شراب می نوشند و در طول سال فقط سه روز روزه می گیرند. اعیادی نیز دارند که در آن روز غذایی پخته و تناول می کنند که غیر از خودشان کسی جرات خوردن آنرا ندارد. از همه قبیح تر آنکه معتقدند اگر مرد و زن نامحرمی یک شب در محلی بنام جمع خانه با هم همبستر شوند، با یک دیگر خواهر و برادر می شوند. آقای حسنی به عنوان یک روحانی که مبارزه با خرافات را از وظایف شرعی خود می شمرد, بارها به اتفاق یاران خود به روستاهای علی اللهی ها رفته، به تبلیغ و هدایت آنها همت گماشت، ولی متاسفانه آنها به جای قدردانی از زحمات وی, از او به سازمان امنیت شکایت بردند و مورد بازخواست ساواک قرار دادند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی, آقای حسنی طی یک تصمیم جسورانه دستور داد, سبیل های بسیاری از علی اللهی ها را تراشیدند و بدین وسیله ریشه خرافات را که بر روی لب های آنها خانه کرده بود، خشکانید. با این اقدام آقای حسنی, علی اللهی ها کینه وی را به دل گرفتند و در فرصت های مختلف به تلافی آن پرداختند. چنان که در نخستین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی, برای آقای حسنی از منطقه علی اللهی ها رایی داده نشد؛ لکن اقدام آقای حسنی, موجبات مسرت و خوش حالی همسران علی اللهی ها را فراهم کرد؛ به گونه ای که ایشان به اشکال مختلف قدردانی و سپاس خود را از این عمل ابراز داشتند. (همسران علی اللهی ها طی تماس های مختلف عموما یادآور می شدند که از اول ازدواجشان، لب های شوهران خود را ندیده اند.) البته علی اللهی ها(!) هم ساکت ننشستند و با امضای طوماری شکایت خود را نزد آقایان هاشمی رفسنجانی و منتظری بردند.[7] امروزه بسیاری از جوانان عزیز مناطق علی اللهی نشین, در فضای عقلانی و معنوی نظام مقدس جمهوری اسلامی, از خرافات دیرپا و استضعاف فکری پدران خود دست شستند و به کمک آقای حسنی و امثال ایشان, به سلک تشیع اصیل و اسلام ناب در آمدند و زندگی نوینی را زیر انوار حاکمیت اسلام عزیز آغاز کرده اند.[8]

این آغاز و پایان اقدامات دولت جمهوری اسلامی ایران که ادعای برقراری برابری و برادری را دارد، نمی باشد. هنوز هم اقدامات سرکوبگرانه جمهورى اسلامى بر علیه توركان قيزيلباش (اهل حق) و همچنین حوادث تاسف بار در روستاى اوچ تپه شهر قوشاچاى (میاندواب) را فراموش نکرده ایم که در پی آن، اخبار و بیانیه هاى گوناگون پخش شده و متاسفانه اطلاعات بسیار نادرستى درباره توركان قيزيلباش (اهل حق) و باورهاى ایشان داده شد و از سوى خبرگزاریها و نهادهاى جمهورى اسلامى مانند بازتاب، این گروه دینى تورك را به شکل "فرقه اى مشرک" تقدیم کردند و از سوى دیگر ملی گرایان شوونیست کرد مانند دکتر گلمراد مرادى سعى در تصاحب و وابسته نشان دادن قيزيلباشان (اهل حق) تورك به کردها و آیین کردى یارسان و گوران (!) و ... نموده اند.[9]

متاسفانه علیرغم اینکه دولت جمهوری اسلامی ایران که خود را به رعایت حقوق بشر و آزادی های بنیادین با همکاری سازمان ملل متحد متعهد نموده است، ولی همچنان برخلاف مسیر ماده 18 اعلامیه جهانی حقوق بشر[10] یکه تازی می نماید و ظلم مضاعف زبانی و مذهبی اینان در قبال قيزيلباشان (اهل حق) تورك زبانان این دیار پایانی ندارد. «علاوه بر نسل کشی ها به انحاء مختلف، پشت سر هم از طریق تلویزیون و تریبونهای نماز جمعه و تریبون مساجد و محفل و مدارس و ارتش و پادگانها و دانشگاه مرتبا بر علیه قيزيلباشان (اهل حق) تبلیغ منفی و توهین های ناروا ادامه داشته و دارد و خسارت معنوی جبران ناپذیری بر سر پیروان این مذهب آورده اند که کم دیده شده است. متاسفانه مسئله علویان تا بحال به نهادهای حقوقی جهانی کشیده نشده و در این مورد هم واقعا بر این قوم حق کشی شده و مورد بی توجهی و بی اعتنایی واقع شده است. اگر مطالعۀ دقیقی شود هیچ فرد قيزيلباشان (اهل حق) با حفظ عقیدۀ خود حق ندارد در ادارات استخدام و یا از امکانات مملکت استفاده نماید.»[11] در اینجا بخشی از رنجنامه‌ زندانیان علوی اعتصاب کننده در زندان اورميه را که در جریانات حوادث اسفناک روستاى اوچ تپه قوشاچاى دستکیر شده اند، را به حضورتان تقدیم می نمایم:

... چهارسال پیش ما اهل حقهاي میانداب درنتیجه فشارهای طاقت فرسا با نوشتن نامه هایی به ارگانهای مختلف کشور و در نهایت رهبرکشور، از آنها خواستیم که آیین اهل حق درایران به رسمیت شناخته شود و قوانینی تصویب گردد که بر پایه ی آن پیروان اهل حق مورد آزار واذیت قرارنگیرند؛ اما درمقابل نیروی انتظامی با دستور مستقیم مقامات کشوری به محل زندگی ما واقع در روستای " اوش تپه" شهر میانداب حمله برده و با کشتن 6 نفر از یاران و برادران ما، اموالمان را به تاراج بردند؛ و محل زندگی مان را به با خاک یکسان کردند. بسیاری از اهل حق ها را دستگیر کردند؛ و به زندانهای مختلف انتقال دادند. برخی از آنها ازجمله: آقای نصرت الله محمدی و پدر پیرمان آقای احد قاسم زاده. هم چنین تمام کارگران و هر اهل حقی را که مشاهده نمودند. ماهها زندان را با شکنجه های فیزیکی و روانی و جسمی تحمل نمودیم. دوستانمان از زندان آزاد شدند؛ ولی ما 5 نفر به نام های:

1ـ سهند علی محمدی،51 ساله، دارای 3 فرزتد، کارمند اخراج شده اداره ثبت واحوال میاندوآب، بعلت باورهای مذهبی.

2ـ بخشعلی محمدی، 49 ساله، دارای 3 فرزند، شغل کشاورز محروم مانده، به علت باورهای مذهبی.

3ـ عبادالله قاسم زاده، 35 ساله، دارای 1 فرزند، دیپلم و محروم از تحصیل ـ دانشگاه ـ به دلیل پیروی از آیین اهل حق، شغل مغازه دار و کشاورز.

4ـ مهدی قاسم زاده، 27 ساله، محروم از تحصیل و دانشگاه و استخدام به دلیل پیروی از آیین اهل حق، (ایشان هنگام دستگیری بر اثر گلوله نیروی انتظامی زخمی شده بودند.)

5ـ یونس آقایان، 25 ساله، متاهل، شغل راننده

ما 5 نفر[12] اکنون مدت 4 سال است، که درزندان تحت شدیدترین شکنجه ها به سر می بریم. لازم به یادآوریست که بالاترین ظلم این حکومت در حق رهبر عظیم الشان اهل حق حضرت آقا "آقا نظام"[13] است. در این مدت بارها به مسوولین قضایی و اطلاعاتی نامه نوشته و خواستار مطالبات خود شدیم، که هر بار با بهانه یی به وقت دیگری موکول شده است. فروردین امسال پس از گذشت 23 روز از اعتصاب غذا، دادستان کل استان آزربایجان غربی آقای رضایی ـ به ما وعده داد که اگر شما به اعتصابتان پایان دهید، من ظرف 10 روز پرونده شما را مختومه اعلام می کنم؛ و خواسته هایتان را نیز به مقامات بالاتر منتقل خواهم کرد؛ وپاسخ آنها را به شما اعلام خواهیم داشت. حال پس از گذشت 5 ماه هنوز خبری نشده است. مطالبات اصلی ما همان است که 4 سال پیش به مسوولین کشور و رهبری اعلام کردیم:

· به رسمیت شناختن عقیده اهل حق ها و پایان دادن به همه توهین ها و آزار و اذیت ها و اخراج از مراکز اداری و دانشگاه.
· جبران خسارتهای مالی و معنوی، که با یورش مقامات دولتی به محل کار و زندگیمان روی داده است، خواستار آزادی خود نیز هستیم .

در پایان لازم به گفتن است، که بی تفاوتی توده مردم و روشنفکران جامعه، دست حکومت را در اعمال انواع مظالم به تمامی اقلیت های مذهبی و قومی بازگداشته است. اشخاص بی تفاوت. و آنان که بر علیه نقض حقوق انسان ها سکوت می کنند، خود شریک جرم جمهوری اسلامی هستند اعتصاب ما وابسته به هیچ گروه و حزب خاصی نیست؛ و مستقلا خواستار حقوق پایمال شده ی خود هستیم؛ و در این تاریخ یعنی 5/7/1387 سیزده روز تمام است که دراعتصاب به سر می بریم .

باتشکرفراوان ودرودبرآنان که شایسته ی درودند .

۵ تن از فداییان

زندان مرکزی اورميه

برخی از محققان جیره بگیر دولت جمهوری اسلامی ایران عقیده دارند که اختلاف موجود بین قيزيلباشان (اهل حق) زیادتر از آن است که بتوان از یک گروه واحد قيزيلباشان (اهل حق) سخن گفت آنان با توجه به اسناد و مدارک منتشره زنجیره ای خودشان(!)، قيزيلباشان (اهل حق) امروزی را به سه گروه تقسیم کرده‎اند:

گروه شیطان پرستان: اینان شیطان را تقدیس می‎کنند و خوک را مقدس می‎شمارند و از گوشت آن می‎خورند و با طهارت مخالفند.
گروه علی اللهی: که شامل تعداد بسیاری از طايفه‎های قيزيلباشان (اهل حق) می‎شود، اینان تصور می‎کنند که حضرت علی - علیه السّلام - جسماً و ذاتاً خداست. دین خود را جدا از اسلام می‎دانند؛ واجبات شرعی را قبول ندارند.
گروه قيزيلباشان‎ (اهل حق) به ظاهر مسلمان که خود را شیعه امامی می‎دانند.[14]



متاسفانه در کشور ما بر خلاف ماده 8 فصل دوم منشور شورای اروپا برای حمایت از اقلیتهای ملی[15] هیچ یک از احاد و ارگانها و مطبوعات کشور، احترامی به اعتقادات و پیروان قيزيلباشان (اهل حق) قایل نبوده و حتی علاوه بر محققان جیره بگیر دولت جمهوری اسلامی، نظر بعضی از علماء فقه و آیت الله ها نیز در مورد قيزيلباشان (اهل حق) چندش آور است:

آیت الله خامنه ای[16] مي گويد: اگر اعتقاد داشته باشند که اميرالمؤمنين على بن ابى طالب خدا است، حکم آنها مانند غير مسلمانهايى است که اهل کتاب نباشند، يعنى کافر و نجس می ‏باشند.

آیت ا.. محمد تقی بهجت در پایگاه اطلاع رسانی[17] خود می گوید:

قيزيلباشان (اهل حق) یا على اللهى ها نجس اند.

حتی حکم او دز مورد ارتباط با مسیحیان و دست دادن با مسیحیان حیرت انگیز است و آنان را مثل سایرین کفّار دانسته و معاشرت و خوردن طعام با اهل کتاب (یهود و نصارى و مجوس) را نیز بعلت اینکه همه کافر می باشند، نجس می داند و همه اهل کتاب را بغیر از مسلمانان را کفّار می دانند. او در مورد مسلمانان غیر شیعه و کسانى که شش امامى یا هفت امامى اند، یا از فرقه هاى صوفیه، دراویش حتى شیخیه با وجود افکار خاص و اعمال خاص و... هستند، با منطق اینکه فرقه هاى مختلفى وجود دارد و هر یک ممکن است حکم مستقلى داشته باشد؛ ولى به صورت کلّى هر کسى که بر وى مسلمان اطلاق شود را پاک می داند. جای تعجب است که ایشان قيزيلباشان (اهل حق) را قبول نداشته و همه پیروان قيزيلباشان (اهل حق) را نجس دانسته اند و اینکه آیا قيزيلباشان (اهل حق) کافر و نجس هستند یا نه، بهتر است که پرسش یکی از مؤمنین را از یکی از مراجع تقلید و پاسخ ایشان را بدون هیچ گونه دخل و تصرف ذکر نمائیم:

س: گروهی از مردم که آنان را قيزيلباشان (اهل حق) و یا علی اللهیان می گویند، طریقی برای خود قرار داده اند، مثلاً روزه ماه مبارک رمضان را سه روز می دانند و نماز نمی خوانند و شیطان را از جمله خوبان می دانند و شارب گذاشتن را بر خود لازم و واجب می دانند و گرفتن آن را حرام می دانند. منکر قیامت هستند و کیفر اخروی را در دنیا معتقد اند مثلاً اعتقادشان اینست: اگر کسی عملش خوب باشد به قالب حیوان خوب و اگر عملش بد باشد به قالب حیوان بد انتقال می یابد، حضرت علی ـ علیه السّلام ـ را نعوذ بالله خدا می دانند، آیا اینگونه افراد مسلمان هستند یا نه؟ و شرعاً از «نیاز» آنها خوردن چه صورت دارد؟ و زن دادن و زن گرفتن اشکال شرعی دارد یا نه؟

حضرت آیت الله گلپایگانی در پاسخ گفته است: " اگر نعوذ بالله کسانی علی (ع) را خدا بدانند و همچنین اگر منکر معاد و یا یکی از ضروریات دین مثل نماز و یا روزه بوده باشند کافر و نجس می باشند و زن دادن و یا زن گرفتن از ایشان جائز نیست."[18]

لازم به ذکر است که از دیدگاه همه مراجع چنین کسی با چنین اعتقادی کافر و نجس می باشد و این سخن تنها دیدگاه آیت الله گلپایگانی نمی باشد. آیت الله فاضل لنکرانی نیز می گوید: " اگر حضرت علی(ع) را خدا بدانند یا منکر معاد و یا یکی از ضروریات دین مثل نماز و روزه باشند، کافر و نجس هستند و ازدواج با آنان جایز نیست... ولی اگر چنین عقیده‌ای ندارند و منکر معاد و ضروریات دین نیستند مسلمان و پاک می‌باشند."[19]

در کشور ما مسئولین دلسوز همچنین با برنامه ریزی دقیق و تخیلات ناجوانمردانه خود سعی در آسیمیله سازی جوانان و پیروان قيزيلباشان (اهل حق) و تحریف نمودن اعتقادات آنان را دارند و با طرح هجرت فضلای حوزه به اقصی نقاط کشور و حضور روحانیون پرتلاش و سخت کوش در روستاهای دور و نزدیک، جامعه اسلامی را از شجره طیبه تبلیغ متنعم کرده است. برای نمونه خاطره یکی از این میوه های شجره طیبه را که با حضور خود در شهرستان قيزيلباشان (اهل حق) نشین ایلخچی همه مردم آن دیار را فیض یاب نموده اند، را می آورم. بلکه شما غزیزان نیز فیض یاب شوید:[20]

ایلخچی شهری واقع در آزربایجان شرقی با ساکنین معتقد به فرقه قيزيلباشان (اهل حق)، چند سالی است محل فعالیت تبلیغی حجت الاسلام محمد اسماعیلی می باشد که به واسطه تلاش مجدانه در امر نشر معارف اهل بیت(ع) در سال 1389 از سوی معاونت تبلیغ حوزه علمیه تبریز به عنوان مبلغ نمونه معرفی شده است. پیشنیه فعالیت تبلیغی وی از دوران طلبگی شروع می گردد، در حقیقت اصل کار تبلیغ او از زمان حضور وی در کشور آزربایجان آغاز شد،‌آن زمان که در شهرهای باکو و نخجوان به واسطه اداره مدارس علمیه، حاضر شد و به تبلیغ معارف اهل بیت(ع) پرداخت. در سال 1382 به علت بعضی از محدودیت های کشور آزربایجان به ایران بازگشت و به پیشنهاد یکی از دوستان خود در شهر ایلخچی حاضر شد و سالیان متمادی نیز در شورای سیاستگذاری ائمه جمعه و جماعات استان نیز فعالیت داشت. در همان زمان بارها از سوی آیت الله شبستری پیشنهاد امام جمعه یکی از شهرها به وی داده شد، اما وی با توجه به احساس نیاز، حضور در ایلخچی را ترجیح داد و به ادعای خود یک سال فقط به شناسایی محیط پیرامونی، مطالعه اعتقادات و نحوه تعاملات مردم این شهر جهت شروع فعالیت تبلیغی پرداخت، به مرور زمان با مردم این شهر که نسبت به غریبه ها تمایلی نداشتند، انس پیدا کرده و نماز جماعت را در یکی از مساجد برپا نمود و بین نماز به بیان حدیث و احکام پرداخت. وی موزیانه بگونه ای رفتار کرد که حساسیت کسانی که مورد احترام مردم آن دیار هستند را برانگیزد.

با گذشت زمان و عدم ایجاد حساسیت، مردم بویژه نوجوانان و جوانان را برای اقامه نماز مجاب کرد و رفته رفته بر جمعیت شرکت کننده در نماز جماعت افزوده شد و در گام بعدی به برگزاری دعاهای ندبه و کمیل روی آورد. سالروز ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) را با برگزاری مجالس جشن و عزاداری در میان علاقه مندان به اهل بیت (ع)‌ باب کرد. دهه فاطمیه را که مردم شهر ایلخچی هیچ اطلاعاتی نسبت به آن نداشت و با برپایی نمایشگاه و دعوت از شخصیت های مختلف در مراسم افتتاح آن در میان مردم جا انداخت. نماز جماعت در مدارس و بیان تفسیر قرآن و همچنین جلسه پرسش و پاسخ برای نوجوانان ازجمله اقدامات دیگر بحساب می آید. همچنین با ایجاد اشتیاق 11 هیات حسینی در میان دانش آموزان راه اندازی کرد که نشان از فعالیت گسترده در این زمینه بوده است. تدریس دروس معارف، قرآن و ... در دانشگاه، کارشناس برنامه های عقیدتی شبکه های سحر به زبان آذری، جایگزینی امامان جمعه منطقه در ایام عدم حضورشان و ... از جمله فعالیت های جانبی بنده بحساب می آید. روحانیونی که پیش از وی به شهر ایلخچی[21] آمده بودند، به دلایلی از ادامه فعالیت باز مانده بودند، اما وی به دلیل سماجت راه مسالمت آمیز و مراوده با احترام را پیش گرفت و با گذر زمان با مرشدهای قيزيلباشان (اهل حق) صحبت کرد که نسبت به حضور جوانان و نوجوانان در نماز جماعت موضع نگیرند و همواره از اسلام بر نقاط مشترک تاکید کرد و اصول دین اسلام را مطرح نمود و مذهب تشیع را ترسیم نمود، نوجوانان و جوانان را برای تحصیل در علوم دینی تشویق و ترغیب کرد بگونه ای که چهار نفر از فرزندان اینها در حوزه های علمیه تبریز و بناب مشغول تحصیل علوم دینی هستند(!).

پیروان قيزيلباشان (اهل حق) و مقدسات ایشان در روزنامه ها و جراید کثیرالانتشار جمهوري اسلامي ايران نظير نیز بارها مورد تحقیر و اهانت و بی حرمتی شده است كه در اينجا فقط به ذكر نام آنها را به حضورتان تقدیم می نمایم:

§ اتهام روزنامه جمهوری اسلامی ایران[22]
§ روزنامه آرمان[23]
روزنامه رسالت[24]

در ابتدای سخن گفتیم که "صرف نظر از این اختلافات معمولی و طبیعی در چند سال اخیر دوري و جدايي از آيين پدري نیز در بین تحصیل کردگان و روشنفکران و جوانان بروز کرده که دیگر نمیتوان آنها را به حساب غفلت و یا نا آگاهی آنان گذاشت. بلکه این اختلافات زنگ خطریست برای تمامی باورمندان و عاشقان واقعی قيزيلباشان (اهل حق)." كه به خود آييم و با شناخت قلبي و باطني خود، آگاهانه حركت نماييم و خواستهاي خود را طبق ماده 18 اعلامیه جهانی حقوق بشر، اصل 15، 19، 23 و 37 قانون اساسی، بند 9 اصل سه قانون اساسی و نيز اصل چهاردهم کنوانسيون جهانی حقوق کودک بيان نماييم و دولت جمهوری اسلامی ایران را موظف به رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای تمامي قيزيلباشان (اهل حق) بخصوص قيزيلباشان تورك زبان آذربايجاني در تمام زمینه های فرهنگي، مادی و معنوی بنماييم و خواهان احترام به آزادی زباني، انديشه و باورهای نژادي و دينی باشيم. چرا كه جامعه ای که در چهارچوب آن آزادی زباني و نژادي، اندیشه هاي ديني و وجدان ممنوع باشد و هر آنچه که بر پایه های دموکراسی برمیگردد قدغن باشد و اقلیت های ملی و مذهبی در منجنق ظلم فرهنگی و حقارتهای مستبدانه قرار گيرد، جهنمي بيش نيست و محكوم به زوال است.

در پايان سخن، جا دارد يادي از قول اوغلو كرده باشيم كه چه بجا گفته است:

سويوق يئل اسدي زماني يه، آشينالر ياد گؤرونور

گردش ائيله دي زمانه، آيــري دوران اولـــدو، دي گل.

صاف و صادق طايفالار جهاندان جاودانه گئتديلر

قالانلارين اعتقادي سست – گومـــان اولدو، دي گل!

حقيقت دن دؤنن كيمسه، اوزو دؤنوب حقيقتدن

حقه بازگشت اولانلار، ينگي مسلمان اولدو، دي گل.

از آنجاييكه مردمان قيزيلباشان (اهل حق) از پيدايش اين مسلك تا 50 سال پيش، بيشتر روستا نشين بوده و به شغل دامداري و كشاورزي مشغول بوده اند، لذا در آن محيط بسته و كوچك خود ديدگاههاي يكساني درباره جامعه و آيين خود داشتند و چون از لحاظ طبقات فرهنگي و اقتصادي تقريبا همسان بودند، احترام خاصي به بزرگان ديني و سيد هاي خود قائل بودند و اجراي احكام اين بزرگان را واجب الامر مي دانستند. با شروع به كوچ قيزيلباشان (اهل حق) به شهرهاي بزرگ و زندگي در كنار ديگر مكاتب و انسانها، بتدريج همه چيز روند تغيير را سپري نمود. چرا كه قيزيلباشان (اهل حق) از لحاظ اقتصادي و نسبت به مچيطي كه در آن سكنا گزيدند، شوك هاي فرهنگي و اقتصادي را تجربه نمودند و نياز به همرنگ شدن هرچند ظاهري با ديگر مردم را حس نمودند. در سايه اين نياز، فرهنگ و شرايط نامتوازن شهر نشيني شكافي هر چند سطحي بين پيروان اين مسلك و ارتباط آنها با بزرگان ديني اين دين ايجاد نمود كه اين شكاف فرهنگي، حتي در ميان نسل هاي اخير اين پيروان نيز بوضوح ديده مي شود و متاسفانه شاهد دوري جستن نسل جوان اين پيروان راستين، از جم خانه ها و مسلك پدري خود مي باشيم. چرا كه متاسفانه در شهرها نيز فلسفه سرْ مگو، عادت و عنعنه هاي اين مسلك بصورت سنتي باقي ماند و بيشتر پيروان و بزرگان ديني اين مسلك تلاش لازم را در بروز نمودن خود چه از لحاظ بار علمي و چه از لحاظ بار ديني ننموده و بزرگان ديني اين مسلك، آن ارزش و مقام قبلي خود را در ميان پيروان خود حفظ ننمودند. مسئله مهم ديگر اينكه چون تحقيقات علمي و اساسي در مورد مسلك و دين قيزيلباشان (اهل حق) صورت نمي گيرد و هيچ مجله و كتابي و يا روزنامه اي مشكلات و مسائل روزمره خاندانها و پيروان اين مسلك را منتشر نمي سازد، بدين سبب نيز مسئله علویان آن طور كه بايد و شايد صورت گيرد، تا بحال به نهادهای حقوقی كشوري و جهانی کشیده نشده و پيوسته پيروان اين مسلك مورد بی توجهی و بی اعتنایی رژيم و مقامات دولتي واقع شده اند و دولت با تمام تلاش خود سعي در آسيمله نمودن اقليت هاي مذهبي و اشاعه فرهنگ شيعه گري در تمامي مقاطع تحصيلي و محل كار بر روي نسل جوان كشور مي باشد.

و نيز با توجه به اينكه قرن بيست و يكم قرن تكنولوژي ارتباطات و فناوري اطلاعات مي باشد و همچنين با دقت به اينكه در سالهاي اخير مدام از گفتگوي تمدن ها صحبت مي گردد، پس چرا فرد فرد اين جامعه بجاي بحث و گفتگو، راه حل مشكلات را در فرار از مملكت و يا مراجعه به مجامع بين المللي و سازمان ملل را ترجيع مي دهند. مگر نه اين است كه مشكلات را در داخل خانواده آنهم در چهارچوب قوانين دمكراتيك حل نمود؟ مگر نه اينست همه انسانها تشنه يك جرعه آرامش، حضور و صلح مي باشند. در عصري كه همه دنيا، سعي در فتح قله هاي ترقي را دارند، آيا ما بايد انرژي خود را در جهت حل مشكلات حقوق اوليه فردي هدر نماييم؟!

با توجه به وضيعت موجود در بين قيزيلباشان (اهل حق) تورك زبان آدربايجان در ايران، لازم است بزرگان و پيروان اين آيين، دست در دست هم در تمامي ابعاد اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، تشكيلاتي و از همه مهمتر در زمينه علمي اين آيين، اصلاحات و اقدامات اساسي صورت دهند تا در شكل گيري يك جامعه و آيين مدرن سهيم باشند و از تجدد و سير مدرنيزه نمودن نهراسند. البته طبيعي است كه در سير مدرنيزه نمودن اين مسلك تحليل و تفسير مشكلات بجا و نا بجا، فرصت ها و تهديدها ضروري مي باشد. چرا كه هميشه در مسير تغيير سنتها پيچ و خم هاي زيادي ايجاد مي شود. پيشنهادات زير مي تواند در جهت بهبود وضيعت قيزيلباشان (اهل حق) موثر باشد:

اصلاحات در چند مرحله و در بازه هاي زماني مشخص انجام گيرد.
تمامي دفاتر دست نویس و کمیاب و كتب بزرگان قيزيلباش (اهل حق) که فقط در اختیار بعضی از سادات و رهبران مذهبی قيزيلباش (اهل حق) قرار دارد، چاپ گردد. مسلم است كه اين بر خلاف عادت و عنعنه ديرينه سرّ مگو و پرده پوشي خواهد بود. هر چند كه مفهوم سرّمگو در عصر ارتباطات تا حدي بي معني مي باشد ولي بهر حال چاپ اين منابع نقش بزرگي در مقابله با آسیملاسیون مذهبی جوانان خواهد بود و کمبود منابع و ماخذهای معتبر در مورد عقاید و دامنه تشکیلاتی را رفع خواهد نمود.
تشكيل كتابخانه در هر يك از جم خانه ها براي یادگیری مبانی و همچنين براي شناساندن آيين و مسلك به پيروان و اهل جم موثر خواهد بود.
استفاده از وسایل ارتباطی منسجم نظير وب سايت، روزنامه و مجله هاي الکترونیکی، راديو و شبكه هاي تلويزيوني در جهت شناساندن آيين و مذهب قيزيلباشان (اهل حق) موثر خواهد بود. مسلم است كه براي اينكار نياز به منابع جدي و تحقيق و بررسي هاي علمي خواهد بود.
دادن بورسیه و کمک های لازم براي جوانان و علاقمنداني كه مايلند در زمينه هاي بکر و بسط نیافته آیین قيزيلباش (اهل حق) در دانشگاههای عالیه تحقیق و بررسي داشته باشند.
خاندان قيزيلباشان (اهل حق) عليرغم اختلافات منطقه اي، بدليل عدم وجود منابع مكتوب در دسترس همگان و نيز خفقان موجود در کشور، اختلاف نظر اساسي در ایدئولوژی و عقايدشان ندارند و همه این خاندانها فقط در قالب یک فرقه بنام فرقه قيزيلباشان (اهل حق) محسوب می شوند. جالب است بدانيم كه با گذشت اين همه سال، وجود اختلافات كوچك در ميان خاندانها، نشانه برتري و عظمت اين مسلك مي باشد. لذا ايجاد يك كميته فرهنگي مشترك، جهت افزايش بار علمي و فرهنگي و رفع اختلافات موجود اين مسلك ضروري مي باشد.
با توجه به اعمال سیاست مستمر و همه جانبه فارس سازى و شيعه سازي از طرف نظام حاكم بر كشور، تمامي قيزيلباشان (اهل حق)، با تمام جهات زبانى، مذهبى، ارضى، فرهنگى، جمعیتى و ... به سوى آسیمیلاسیون و حل کامل در ملت فارس به پیش میرود. متاسفانه اين مذهب، نه فقط از طرف حکومت جمهوری اسلامی ایران، بلکه از طرف اروپا و سازمان ملل نیز به‌عنوان یک مذهب اقلیت (مثلاً مانند بهاییان ایران) شناخته نشده و مورد حمایت قرار نمی‌گیرد. چرا كه نماینده اي كه اين جامعه را در سازمان ملل تمثيل نمايد، وجو ندارد. از طرف ديگر، از نظر نظام جمهوری اسلامی ایران، اقلیتی به نام قيزيلباشان (اهل حق) که بتوانند خود را معرفی نموده و ادعای حق و حقوق نمایند، اصلا وجود نداشته و بی معنی می باشد. لذا ضروري است كه بعد از تشكيل كميته فرهنگي مشترك بين خاندانها سريعا اقدامات لازم صورت گيرد.
لازم است مواردي چون فاجعه روستای اوچ تپه قوشاچای (میاندواب) و ... از طرف كميته فرهنگي مشترك قيزيلباشان (اهل حق) تحقيق و آناليز گردد و نتيجه تحقيقات و راه حل هاي لازمه در اختيار عموم گذارده شود و مسببين پشت پرده اين فاجعه و كساني به عنوان رهبر ديني اين قهرمانان سكوت را ترجيع نمودند، بدست عدالت سپرده گردد.
نظام آموزشی ایران، از پیش دبستان تا دانشگاه، از حوزه های اساسی و بر پایه تبعیض ملی و مذهبی و فرهنگی می باشد. در حکومتی که خود را بطور رسمی در چهارچوب يک زبان و مذهب رسمی خاص تعريف می کند، صحبت از اقلیتها و اکثریت های قومی و مذهبی بر اساس زبانها، باورها و اعتقادات مذهبی عبث بوده و سیاست زبان و اعتقادات حاکم در همه مطالب درسی به نوعی به چشم می خورد، لذا لازم است ضرورت وجود كتب ديني مختص به قيزيلباشان (اهل حق) را حس نماييم.
اصطلاحات و كلمات مغرض و غلطي مانند علي اللهي، تومان توكدو و... كه به قيزيلباشان (اهل حق) نسبت داده شده، حذف و با اصطلاحات صحيح جايگزين گردد.
امتيازاتي كه از طرف مقامات دولتي و مسئولين به مساجد و كليساها داده مي شود، به جم خانه هاي قيزيلباشان (اهل حق) نيز قايل گردد.
بزرگان ديني قيزيلباش (اهل حق) لازم است رتبه بندي گردند و نسبت به آن رتبه ها تحصيلات عاليه داشته باشند.







[1] تبعیضات جمهوری اسلامی علیه آذربایجانی ها - سخنرانی ماشااله رزمی در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل



[2] تبعیضات جمهوری اسلامی علیه آذربایجانی ها - سخنرانی ماشااله رزمی در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل



[3] متن کامل بخشنامه ميرحسين موسوي، نخست وزير محبوب امام(ره) به شرح زير است;

بسمه تعالي

"نخست وزيري"

بخشنامه به کليه وزارتخانه ها، سازمان ها، نهادها و ارگان هاي دولتي و استانداران سراسر کشور «وظيفه همه مديران اجرايي کشور، اجراي کلمه به کلمه قانون اساسي و حراست از حقوق آحاد ملت در چارچوب قوانين و مقررات کشور اسلامي است. متاسفانه شنيده شده است که گاهي تعصبات غيرمعقول و اجتهادهاي شخصي باعث گرديده که در بعضي مناطق و شهرها اين اصل ناديده گرفته شود و در راي گزينش هاي ادارات، سني يا شيعه بودن افراد موثر واقع شده و يا آن که با تفسير به راي خود از سياست هاي دولت، موجب وهن آن گرديده اند. گزارش هاي رسيده به اينجانب حاکي ست که در برخي مناطق آحاد "اهل حق" نه تنها از پذيرش در نهادها و ادارات منع شده اند، بلکه حتي تاسف بارتر از آن اينکه جلوي تحصيل آنان گرفته شده است و اين در حالي است که جوانان "اهل حق" در طول جنگ همراه رزمندگان دلير کشورشان جنگيده و شهيد داده اند و در عمليات اخير مرصاد در ضربه به منافقين کوردل به راستي شهامت و وفاداري خود را به نظام مقدس جمهوري اسلامي ثابت کرده اند.

موضوع بالا در جلسه روساي محترم سه قوه نيز طرح گرديد و همه بالاتفاق بر اين عقيده بودند که اين نوع اعمال خلاف قانون برخلاف مصالح کشور و برخلاف شعارهاي وحدت طلبانه اي است که نظام مقدس جمهوري همواره از آن حمايت کرده است. فلذا اکيدا به همه دستگاه هاي اجرايي به ويژه مديران کل آموزش و پرورش تذکر داده مي شود که با نظارت دقيق خود جلوي اين گونه تک روي هاي اجرائي را با قوت بگيرند و در برخورد و کنار گذاشتن افرادي که نظر خود را بر سياست هاي نظام مقدس جمهوري اسلامي ترجيح مي دهند، ترديد به خود راه ندهند.

ما وظيفه داريم که با رعايت موازين و اصول قانون اساسي زمينه وحدت و صحت را بين اقشار مختلف ملت و بين برادران مسلمان فراهم آوريم.»

http://www.mardomsalari.com/Template1/News.aspx?NID=54015



[4] به نقل از ویکی‌پدیا، دانشنامه آزاد: تاریخ اهل‌حق



[5] دایره المعارف تشیع ، جلد2 ،ص610



[6] در کتابچه حاضر زندگی نامه و باز خوانی حماسه های حجت الاسلام حسنی نماینده ولی فقیه در استان آذربایجان غربی و امام جمعه شهرستان اورمیه درج گردیده. هم چنین فعالیت های سیاسی و مبارزات وی با قيزيلباشان (!) تشریح شده است.



[7] آقای منتظری در پاسخ شكایت علی اللهی ها گفته بود: "جای نگرانی ندارد. ده، پانزده روز دیگر دوباره سبیل های تان در می آید" البته درباور علی اللهی ها سبیل های دوم هرگز جای سبیل های اولی را نمی گیرد.



[8] اكبر مظفری، قربانی اصلاحات



[9] http://kurdishperspective.com/print.php?id=525



[10] ماده 18 اعلامیه جهانی حقوق بشر: با روح هر انسان آزادی مطابقت دارد ، هر کسی باید از حق آزادی اندیشه و وجدان ومذهب برخوردار باشد.این حق مشتمل است بر آزادی تغییر مذهب ،آزادی اظهار مذهب وعقیده درتعلیم وعبادت واجرای مراسم چه به صورت فردی ،چه به صورت جمعی .



[11] مقاله منتشر شده شهيد آقای مهدی قاسم زاده (از شهدای حوادث اسفناک اوچ تپه میاندوآب) که بدلیل قيزيلباش بودن در زندان بودند و بهمین دلیل اعدام شدند.



[12] یونس آقایان اهل قوشاچای آذربایجان، قيزيلباش تورك که به همراه چهار قيزيلباش ديگر در سال 1383 توسط نیروهای امنیتی در درگیری موسوم به روستای اوج تپه بازداشت و سپس در دادگاه به اتهام محاربه محکو
حــــــــــریم قيزيلباشان علوي تـورک زبان آزربایجان جنوبي
Güney Azerbaycan Türk KIZILBAŞ'ların Çemberi 2


by Güney Azerbaycan Alevileri on Wednesday, November 23, 2011 at 9:32am


پیشگفتار

از كتاب

حــــــــــریم قيزيلباشان علوي تـورک زبان آزربایجان جنوبي-Güney Azerbaycan Türk KIZILBAŞ'ların Çemberi

Araz ATA

"تمام دولتهاى عمده تورک، بویژه قاراقویونلو، صفوى، افشار و قاجار به دست عشایر تورک قيزيلباش تاسیس شده اند. امروزه قيزيلباشان علوی تورک در ایران به نامهاى قیزیلباش، شاملو، قاراقویونلو (قره قوینلو)، قیرخلار، یئددی لر، صوفولار، آبدال بگ، آتش بیگ، قارداش، شاغى، سیر طالیبى، نبی لى و... (و به اشتباه گوران[1] و اهل حق که مختص گروههاى ایرانیک کرد٫ گوران و زازا است) نامیده می شوند. علاوه بر این گروهها تقریبا تمام عشایر تورك ایران مانند شاهسئون٬ افشار، بئش اویماق (خمسه)، قشقایى، قاجار، بیات و... تاریخا بر این مذهب اند. شاخه توركي مذهب علوى قيزيلباش که در مناطق تورك آزربایجان و ايران با نامهاى گوناگون از جمله اهل حق و گوران شناخته میشود، نه فرقه اى غلو شده از اسلام است و نه مربوط به کردان و آيين يارسان و ياريزم كردان. قيزيلباشان علوی تورك ایران بازمانده قيزلباشان پرافتخار تاریخند و مذهبشان نیز همان آیین توركى قيزلباشى که بواقع می تواند به عنوان مذهب ملى خلق تورك نیز تلقى شود٬ است. این ادعا که دولت شاه اسماعیل صفوی، مذهب شیعه را مذهب رسمی دولت خويش ساخت، نیز ادعایی بی پایه است."[2] چرا که همانطوري كه نهاد چتين كايا نيز در كتاب خود مي نويسد: "در ايران بخصوص در ربع اول قرن بيستم، ماهيت ديني و ملي صفويان منحرف شد. شيعه موجود در ايران با اعتقادات صوفيانه دوران صفوي متفاوت مي باشد. اتحاد سياسي و ملي دولت فعلي ايران، چون بر پايه تك محوري فارس مي باشد، لذا دولت صفوي و خصوصيات سياسي آن دوران با ساختار امروزي ايران متفاوت مي باشد."[3]

بعد از قتل سلطان سهاک و بابا یادگار، بدلایل مختلف که بعدا ذکر خواهد شد، بیشتر پیروان سلطان سهاک و بابا یادگار به جنبش صفویان پیوستند و بعدها شاه اسماعیل صفوی را به عنوان ذات خود انتخاب کردند. دکتر مریم میر احمدی در کتاب خود ضمن شرح نهضت حروفیه و تاثیر آن در بکتاشیه، در مورد قيزيلباشان علوی (به اصطلاح ایرانی «اهل حق») می نویسد: "قيزلباشان اهل حق نقش مهمی در نضج گرفتن و بقدرت رسیدن دولت صفوی داشتند. آنان شباهتهایی با اسماعیله داشتند و معتقد به الوهیت حضرت علی بودند و همچنین شاه اسماعیل را تجسمی از علی الله می دانستند."[4] "مذهب قيزلباشی و یا آنگونه که امروز نامیده می شود اهل حق، غیر از مذهب شیعه امامی[5] که مذهب فارسان امروزی است می باشد. روحانیون شیعه امامی فارس نیز با آنکه غالیان و صوفیان قيزلباش تورك را کلا بد دین و مرتد می شمرده اند، به خاطر روحیه در دست کردن سمتها و مقام پرستی، نسبت به غالیان قيزلباش در آغاز انعطاف نشان داده اند. به عبارت دیگر نوعی اتفاق تاکتیکی ضمنی بین غلات شیعه تورك (علوی تشیع متصوفه)، و شیعان امامی فارس (تشیع متشرعه) بر علیه خلافت سنی عثمانی پدید آمده است. جالب است بدانیم که با تاسیس دولت تورك صفوی، بین سه مذهب علوی قيزلباشی، شیعه امامی و سنی در همه عرصه های سیاسی و فقهی و... کشمکش و نزاعی آغاز شد که این جریانات تا دو سده ادامه پیدا کرد. در آن زمان از یک طرف توركان سنی ایران و آزربایجان نماینده جریان سنی گری و طرفدار نفوذ عثمانی در دولت صفوی بوده اند. از طرف دیگر توركان قيزلباش نماینده اقتدار مذهب قيزلباشان علوی که خواستار ترویج فرقه قيزلباشی در سرتاسر ایران بودند و در گروه سوم نیز فارسهای درون حاکمیت و روحانیون فارس نماینده مذهب فارسی شیعه امامی که بیکار ننشسته و در کمین بودند. در کل همه این گروهها تلاش در بدست آوردن حاکمیت و نفوذ در دستگاه دولتی صفوی بوده اند. و در برهه هائی از زمان موفق بدان نیز شده اند. چنانچه در زمان شاه اسماعیل، دولت صفوی دارای جهت گیری قيزلباشی (علوی توركی) بود، در زمان اسماعیل دوم دارای جهت گیری سنی و در زمان شاه عباس دارای جهت گیری شیعه امامی. اما بالاخره غالب این کشمکش فارسهای امامی بودند که نه تنها قيزلباشان تورك را از اقتدار سیاسی و نظامی دولت توركی و آزربایجانی صفوی حذف کردند بلکه موفق به شیعه امامی کردن توركان قيزلباش علوی و سنی ایران و آزربایجان شدند. در واقع قيزلباشان تورك از اولین گروههائی هستند که توسط روحانیان شیعه امامی فارسی و تشیع فقاهتی به قدرت رسیده تکفیر شده و به شکلی خونین سرکوب شده اند. به طور کلی سیاست مذهبی دولت صفوی در طول استمرار آن، مبارزه با کسانی بود که با آراء و عقاید مذهبی آنان توافقی نداشتند. مبارزه مذهبی صفوی، تنها بیگانگان و ایرانیان اهل تسنن را در برنمی گرفت، بلکه به اقلیتهای مذهبی نیز تعدی می شد. نوع و میزان این تعدی در هر دوره و بنابر سیاست ویژه زمامدار وقت تغییر می کرد. در عهد شاه عباس اول و نیز دوره شاه صفی و شاه عباس دوم می توان گفت که زمامداران صفوی، روش مسالمت آمیزتری را نسبت به اقلیتها، اتخاذ کرده بودند، اما در زمان شــــــــــاه سلطان حسین به علت تعصب و فشار اقلیتهای زرتشتی، یهودی و مسیحی وارد مرحله جدیدی شد. روند واقعی تسلط شیعه امامی فارس در دوران شاه تهماسب آغاز شده است، اما پس از وی در دوره اسماعیل دوم که سنی بود، بعلت قتل و سرکوب باطنیان و قيزلباشان، اين طرح به سکته گرائید. ولي در زمان شاه عباس تکمیل شد. در کل، سیاست آسیمیلاسیون توركان قيزلباش و سرکوب مذهبى آنان، از زمان شاه عباس صفوى توسط روحانى شیعه فارس ملا محمد باقر مجلسى آغاز شده و در تاریخ بنام جنگ متصوفه (غلات شیعه تورك قيزلباشان) با متشرعه (روحانیون شیعه امامی فارس) مشهور است در نتیجه آن، توركان این کشور به مرور زمان مذهب ملى خویش را رها کرده و مذهب فارسى- عربى شیعه (امامى) را پذیرا شده اند. شاه عباس سیاست همه جانبه ضد توركی را در عرصه های فقهی، مذهبی، سیاسی، نظامی و اداری تدوین و اجرا کرد. تصفیه قيزلباشان تورك از نیروهای مسلح و جایگزینی آنها با تاتها و ارمنیها و تبریها و... تکفیر و ریشه کن کردن قيزلباشی به عنوان مذهب از آزربایجان و ایران و تخریب جمع خانه ها و ممنوع نمودن آئینهای دینی قيزلباشی مانند سماع، اتحاد همه جانبه و اتفاق استراتژیک با دول استمعاری اروپائی بر علیه عثمانی تنها چند نتیجه سیاستهای وی اند. بنابراین بر خلاف غلط مشهور، این دولت توركی آزربایجانی صفوی نیست که مذهب شیعه امامی را در ایران رسمی کرد. بلکه این روحانیون فارس و تکنوکراتها و بروکراتهای فارس شیعه امامی هستند که توانستند بر دولت توركی آزربایجانی صفوی و ملت تورك تسلط یابند. در واقع دولت توركی آزربایجانی صفوی خود اولین قربانی شیعه امامی فارسی است نه عامل رسمی ساختن آن".[6]

به منظور کمک به روشن شدن موضوع و زدودن آثار بد آگاهی ها در باره قيزيلباشان علوی تورك و شاخه توركى آن قيزلباشى - بکتاشى که در ایران به نام قيزيلباشان علوی یا اهل حق (و به نادرستى گوران[7] ها و یا على اللهی ها) تقدیم می شوند. بطور کلی امروزه مذهب قيزيلباشان علوى يا به اصطلاح ايراني (اهل حق) داراى چهار شاخه می باشد:

توركى (قیزیلباش- بکتاشى) میان توركهاى ایران، توركیه، آزربایجان، بلغارستان، عراق و نیز آلبانیها در بالکان،
عربی (نصیرى) میان اعراب توركيه و سوريه و مذهب حافظ اسد،
ایرانى (اهل حق و یا یارسان) میان کرد، گوران و زازاهاى ایران، عراق و توركیه.
پانتئیست و جریانات وابسته شیخیه و جریانات مختلف وحدت وجودى مانند مولویه، نعمت اللهى، خاکساریه و ... می باشد. [8]

شاخه توركى علوى، سنتز جریانات دمکراتیک اعتقادى و سیاسى اى می باشد که مشخصا در سرزمینهاى تورک نشین خراسان، آزربایجان و آناتولى ظهور و تکامل پیدا کرده (مانند موالى، يسويه، خرمدینى و يا قيزيل اگين ليك، اخوت و یا قارداشلیق، حروفیه، اشراق و یا ایشیق فلسفه سى، قلندریه، آبداللار، حیدریه و ...) و توسط جنگاوران تورك از صافى اندیشه و میتولوژى شامانیسم[9] -آنیمیسم توركى فیلتر شده است. همانگونه که دین هاى زرتشتى و یزیدى به نوعى باور ملى به ترتیب فارس ها و کردها بشمار رفته اند، قیزیلباشى - بکتاشى نیز باور ملى توركها بشمار می رود.[10]

قيزلباشان علوي یا به اصطلاح ایرانی «اهل حق» در مقایسه با مذهب شیعه دارای مشخصه های زیر هستند:

اعتقاد به اتحادUnion) )، ظهور، حلول و تجسم خدا در انسان (Incarnation) .
اعتقاد به تناسخ (Reankarnasyon) و عدم اعتقاد به معاد، زندگى پس از مرگ، جهنم و یا بهشت.
قائل بودن به مسئله ظاهر و باطن و تاویل تمام اصول و قواعد اسلامى بر این اساس و در نتیجه عدم اعتقاد به شرع، فقه، عبادات و قواعد اسلامى مانند نماز، روزه، حج، حجاب زنان، حلال - حرام اسلام، عزادارى، خمس و زکات و ...
مقدس شمردن شراب، ساز و كاريرد زبان توركی آزربایجانی بجاي فارسي و عربي در كنار متون نوشته شده به لهجه گوراني در عبادات و متون ديني.
مذهب قيزيلباشان علوى داراى فقه مدونى نیست، بر خلاف مذهب شیعه، صنف روحانى ملا، آخوند، شیخ الاسلام، حجه الاسلام، آیت الله، مرجع تقلید٫ فقیه و ... موجود نبوده بجاى آن دده، آتا، آغا، آغاليق، پیر، شیخ و سید وجود دارد.
عبادتگاه قيزيلباشان علوی به جاى مسجد و جامع در جمع ائوى و یا جم خانه می باشد و عبادت ایشان به جاى نماز شیعه ای نوعی ذکر مخصوص است و در عبادت جم خانه ای در بعضی از شاخه های قيزيلباشان علوی آیین جم با رقص صوفیانه ویا سماع (در شاخه توركى عمدتا زن و مرد به شکل مختلط) صورت می گیرد.[11]

از آنجائیکه قيزيلباشان علوی (اهل حق) طبق بعضي از فقهاي شیعه و نیز سنى مرتد و مهدورالدم شمرده می شوند٫ علويان (اهل حق) در طول تاريخ مجبور به تقیه بوده و همیشه جعفرى- امامى بودن خود را ادعا می نمایند که این خود در دراز مدت به استحاله ایشان در شیعه امامى منجر می شود. در ایران مذهب علوى (اهل حق) با به تحلیل رفتن سریع قيزيلباشان علوی در شیعان، عدم شناخته شدنشان به عنوان یک گروه مذهبى از سوى دولت و قطع رابطه تاریخیشان با جامعه قيزيلباشان علوی توركیه پس از سقوط سلسله علوى تورك قاجار، در آستانه نابودى کامل قرار گرفته است. در مورد آمار پیروان قيزيلباشان علوی اطلاعات شفاف و درستی در دست نیست. آمارهای داده شده نیز بیشتر از روی احتمالات است.[12]

لازم به توضیح است که ملت تورك زبان آزربایجان در ایران كه "زندان ملت هاي ستمزده است[13]"، از حقوق انسانی ازجمله خواندن و نوشتن به زبان مادری خود محروم مي باشند. اين مردمان به شیوه های دموکراتیک و در کادر منشور جهانی حقوق بشر برای احقاق حقوق ملی خود مبارزه می کنند و از همه مدافعان حقوق بشر در دنیا و در راس آنها از کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد می خواهند که پشتیبان مبارزات حق طلبانه مردم تورك زبان آزربایجان ایران باشند.[14] چرا که پس از چهار نسل اعمال سیاست مستمر شدید و همه جانبه آسیملاسیون و فارس سازى از طرف دولت تهران، بعضي از مردمان عامي غافل از اينكه مليت مانند تابعیت یک امر قراردادی نمي باشد و نيز غافل از اينكه تابعیت قابل تغییر است ولی‌ ملیّت قابل تغییر نمي باشد، متاسفانه با سرعت تمام و از تمام جهات زبانى، مذهبى، ارضى، فرهنگى، جمعیتى و... به سوى آسیمیلاسیون و حل کامل در ملت فارس به پیش میروند. بررسی هاى علمى چاپ شده اخیر[15] نشان می دهند که نسبت به آغاز قرن بیستم میلیونها تن، یعنى اقلا بین یک چهارم تا یک سوم از توركهاي آذربايجاني ايران در ملت فارس استحاله یافته است. در حالیکه به طور روزافزون از درصد توركهاي آذربايجاني ايران در کل جمعیت کشور کاسته می شود، پیوسته به درصد فارسها در این کشور افزوده میگردد.[16] از نظر عقاید مذهبی نیز، مذهب شیعه از سوى دولت جمهوری اسلامی ایران آگاهانه به عنوان یکى از سلاح هاى مهم آسیمیلاسیون، در جایگزینی مذهب ملى تورك زبانان قيزيلباش علوی بکار برده می شود و حتی سعی در جایگزینی فرهنگ و زبان فارسی بجای فرهنگ و زبان غنی توركی را دارند. آنها از یک سوی با سیاستهای فارس سازی و شیعه سازی خود سعی در آسیمیله نمودن این مردمان غیور را دارند و از سوی دیگر سعی در مساعد نمودن سیاست های کرد سازی و آسیمیله نمودن این مردمان، در مذهب کردی یارسان را دارند. چرا که عمده پیروان و مکانهای مقدس این فرقه در مناطق کردنشین قرار دارد و همواره سعی در سوق نمودن این مردمان در جریانات و گروههای کرد را دارند. لذا تعداد بیشتری از این مردمان به دلیل اشتراکات زیادی که با توركهای علوی آناتولی که شمارشان بالغ بر میلیونها تن میشوند را دارند، ترجیح می دهند نیم نگاهی به توركیه داشته باشند. زیرا آنها به توركهای آناتولی اعتماد بیشتری دارند. همچنین مکتب دیرینه سلطان سهاک و پیروان صادق او به انحاء مختلف در طی سالهای اخیر، بارها و بارها مورد کج فهمی، سوء تعبیر، تحلیل شتابزده و سطحی نگری شهرت بازان و محقق نمایان واقع شده و بعنوان قشری مظلوم، به انواع محرومیتهای اجتماعی، اداری و... تسلیم بوده اند. مکتبی که پیروان اعتقادی آن، در طی سی و چند سال بعد از انقلاب اسلامی، علیرغم آن همه مجاهدت و ایثار و جانبازی، در اغلب مناطق با محرومیت از ادامه تحصیل در دانشگاهها، عدم استخدام در ادارجات و سازمانهای دولتی و اعمال اجبار در انجام تکالیف غیر خودی و ... معروض هستند.

در این میان جا دارد یاد آوری کنیم که توركهای سنی آزربایجان نیز همانند قيزيلباشان علوی تورك زبان، علاوه بر تحت تاثیر گرفتن از سیاسیتهای فارس سازی و شیعه امامی سازی دولت جمهوری اسلامی، متاسفانه از طرف دیگر نیز در معرض آسیمیلاسیون کردهای سنی مجاور میباشند. اعضای گروههای پژاک و پ. ک. ک. برای جذب توركهای سنی ساکن در مناطق استراتژیک در جوار مرز توركیه به خود٬ در آزربایجان غربی از تبعیض های مذهبی سخن می گویند و از ایده اتحاد سنّی مذهبها و همچنين از حضور قديمی و جايگاه بومی تر آنها سوء استفاده می نمایند و تورکهای سنّی نيز در اين مناطق به حمايت هر چند اندک آنها از خود اميدوارند. اوایل انقلاب اسلامی ایران بسیاری از آنها که ساکن روستاهای سلماس بودند[17] از طرف دولت مورد تهدید واقع شدند. آن موقع دولت توركیه از آنها حمایت کرد. لذا تعداد بیشتری از توركهای سنی آزربایجان به دلیل اشتراکات زیادی که با توركهای سنی آناتولی داشتند، به توركیه مهاجرت کرده اند. در آزربایجان غربی متاسفانه تمام امتیازات داده شده برای اهل سنت، به کردها تعلق گرفته است. توركهای سنّی ساکن در اورمیه مسجدی ندارند، آنها نماز جمعه را در مسجد امام شافعی و دوشادوش کردهای سنی مذهب اقامه می کنند. استخدام کردها در ادارات دولتی بیشتر شده و کردها به تدریج برخی از مناطق توركهای سنی، مانند بند، دیزج سیاوش و... که زمانی توركهای سنّی ساکنین اصلی آن بوده اند، را نیز اشغال کرده اند. لازم بذكر است كه شعرا و آشيقهای مشهوری از بين توركهای سنّی بر خواسته­اند كه در اينجا از "دوللو مصطفي"، "بالوولو مسکين"، "دده کاتيب"، "عاشيق بهلول"، "شامی"، "آشيق مناف ماحمود اوغلو" و ... مي توان نام برد.[18]

و اما كساني كه ادعاي بزرگداشت29000 شهید جنگ چالدران[19] با نمايش جنگ افزارهاي شاه اسماعيل صفوي[20] را دارند، از جمله دولت جمهوري اسلامي ايران و ناسيوناليستهاي فارس و پان ايرانيستها، می بایست لااقل پیگیر اجرای مهمترین اقدام شاه اسماعیل یعنی رسمی و دولتی کردن زبان توركی نیز باشند. در غیر این صورت ادعای بزرگداشت هاي وي چیزی بیش از عوام فریبی و دو روئی نخواهد بود.[21]

امروزه آمار دقیقی از تعداد اقلیت های مذهبی در ایران موجود نمی باشد. هیچ مرجع رسمی در ایران تعداد واقعی هیچ یک از اقوام تورك، بلوچ ، توركمن و . . . را در دست ندارد، زیرا انحصار طلبی و سياست های شوونیستی فارس گرا و شيعه محورانه حکومت های حاکم در دهه های اخیر، نوعی تبعيض آشکار ملی و مذهبی را تحميل کرده است و در سرشماریها، شناسنامه ها و کارت های ملی به این موضوع پرداخته نشده است. براساس آمار موجود در سایت پایگاه حوزه، 98 درصد جمعیت 70 تا 75 میلیونی ایران مسلمان و 91 درصد آنها نیز شیعه اثنی‌عشری‌اند؛ 7 درصد از جمعیت مسلمان کشور، سنی مذهب‌اند. البته آمار جدیدتر، جمعیت ایرانیان سنی مذهب را تا 12 درصد برآورد کرده است.(!) بقیه 2% درصد هم دیگر اقلیت ها را شامل می شود. (!) و سه اقلیت زرتشتى، یهودی و مسیحی مهم‌ترین اقلیت‌های دینی ایران محسوب می‌شوند که هر سه اقلیت فوق در ایران عبادتگاه‌های خاصی دارند و در انجام دادن مناسک دینی آزادند. همچنین مدارس خاصی داشته و از کتاب‌های دینی خود در تدریس فرزندانشان استفاده می‌کنند. در مجلس شورای اسلامی نماینده‌ای از آنان حضور دارد و جامعه مذهبی خاص خود را دارند.

با توجه به اطلاعات آماری فوق، باید گفت که متاسفانه آمار دقیقی از جمعیت قيزيلباشان علوی (اهل حق) در ایران بخصوص در منطقه تورك زبان آزربایجان موجود نمی باشد و متاسفانه موقعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این مردم بمراتب بدتر از بقیه اقلیتهای مذهبی موجود در ایران است. زیرا اولا: بدلایلی که در فوق به آنها اشاره شد، مذهب قيزيلباشان علوی (اهل حق)، نه فقط از طرف حکومت جمهوری اسلامی ایران ، بلکه از طرف اروپائیان و سازمان ملل نیز به‌عنوان یک مذهب اقلیت (مثلاً مانند بهاییان ایران و ایزدی‌های[22] توركیه و سوریه و عراق) شناخته نشده و مورد حمایت قرار نمی‌گیرد. ثانیا اینکه با توجه به آمار فوق، از نظر نظام جمهوری اسلامی ایران اقلیتی به نام قيزيلباشان علوی (اهل حق) که بتوانند خود را معرفی نموده و ادعای حق و حقوق نمایند ، اصلا وجود نداشته و بی معنی می باشد و از آمار فوق نتیجه می گیریم که ما قيزيلباشان علوی (اهل حق) متعقد به حق و حقیقت بخصوص قيزيلباشان علوی تورك زبان آزربایجان محکوم به ظلم مضاعف زبانی و دینی و قربانی سیاست شدید و همه جانبه آسیملاسیون فارس سازى و شیعه سازی از طرف حکومت جمهوری اسلامی ایران می باشیم. چرا که رهبران مذهبی ما قيزيلباشان علوی (به اصطلاح ايراني اهل حق) نیز هبچ گله ای از وضعیت اسف بار پیروان خود ندارند و مشغول انجام کارهای تجاري-عمرانی، حفظ نام و نشان و مارك سنتي و سرگرم امورات تشریفاتی دنيوي خود می باشند!

در پایان لازم بذکر است که اصل چهاردهم کنوانسيون جهانی حقوق کودک که دولت ايران هم از امضا کنندگان آن است نه تنها خواهان احترام به آزادی انديشه و باورهای دينی کودکان است که از همه دولت ها می خواهد از تحميل يک ايدئولوژی خاص به آنها خودداری کنند. که متاسفانه سياست های آموزشی ايران درست در برابر اين کنوانسيون جهانی قرار دارد. نظام آموزشی ایران، از پیش دبستان تا دانشگاه، از حوزه های اساسی و بر پایه تبعیض ملی و مذهبی و فرهنگی می باشد. در حکومتی که خود را بطور رسمی در چهارچوب يک زبان و مذهب رسمی خاص تعريف می کند، صحبت از اقلیتها و اکثریت های قومی و مذهبی بر اساس زبانها، باورها و اعتقادات مذهبی عبث بوده و سیاست زبان و اعتقادات حاکم در همه مطالب درسی به نوعی به چشم می خورد. به غیر از اقليت های به رسميت شناخته شده و خوش شانس! مانند ارامنه که در جو تک زبانی و تک مذهبی ایران در مدارس خاص خود در کنار زبان رسمی کشور به زبان مادری خود آموزش می بینند و نیز دارای کتابهای آموزش دينی خاص خود می باشند، عحیب است که اکثریت های قومی مانند توركان آزربایجان و اقلیت های مذهبی مانند قيزيلباشان علوی (اهل حق) تورك زبان متاسفانه چنین شانس و لوکسی را در این مملکت دارا نمی باشند و متاسفانه کودکانمان مجبورند از بدو ورود به محیط های آموزشی همه تفکرات و مسايل زبانی، تاريخی، اجتماعی و دينی خود را به زبان فارسی و از دیدگاهها و باورهای شيعی انجام دهند. البته باید یادآوری نمود که در برنامه تحصيلی و فعاليت های آموزشی موضوعات مذهبی فقط در کتاب تعلیمات دينی محدود نمی شود. بلکه بخش بزرگی از کتاب های درسی ديگر مانند تاريخ، تعليمات اجتماعی، فارسی و عربی نيز دارای مطالب دينی مربوط به شيعه هستند و فرزندانمان ناچارند دنيا را از دريچه نظم شيعی و در قالب جملات فارسی نگاه کنند. چرا که سياست رسمی دولت در اين مدارس اعمال نظارت شديد زبان فارسی و مذهب شيعی است و متاسفانه زبان و مذاهب ديگر نادیده گرفته می شوند و حتی در عمل با بعضی از اقليت ها و گروه ها برخوردی خصمانه انجام می گيرد و از زبانهای غیر فارس بعنوان "زبانهای وارداتی و یا لهجه ای از زبان فارسی"، از نژادهای غیر آریایی بعنوان "نژاد بربر" و از مذاهب غیر شیعه بعنوان "مذاهب ساختگی و یا کافر" نام می برند و چه بسا در میان اکثریت ها و اقليت های قومی و مذهبی ایجاد دو گانگی و بی اعتمادی می نمایند و با دستهای خود ضربه محکمی بر اتحاد و تمامیت ملی و ارضی کشور وارد می سازند. "البته و صد البته فراموش نكنيم كه زن تورك، بلوچ و توركمن نيز ستمزده مضاعف است. بدليل آنكه نمي تواند فرزند خويش را بزبان خود تربيت نمايد و در تحصيل او بصورت جدي يار و ياور باشد. چرا كه زبان تحصيل، زبان رابطه اي مادر و بچه نيست؛ زبان، زبان او نيست."[23]

[1] سیسیل جی ادموندز میگوید:

The European authorities generally maintain that Gorani [Hewrami] is not Kurdish and that the people who speak it are not Kurds; but the people themselves feel themselves as Kurds in every way. the people who speak it are not (Kurds, Turks and Arabs, C. J.Edmonds 1957:10)

ترجمه: نظریات موثق اروپاییان بر آنست که زبان گورانی ها (هورامی) کردی نیست و مردمی که این زبان را صحبت می کند، کرد نیستند، اما این مردم در هر صورت خود را کرد می دانند

[2] داداش قاراقويونلو قيزيلباش، http://qirxlar.blogspot.com/2006_07_01_archive.html

[3] ÇETİNKAYA. Nihat, Kızılbaş Türkler, 9 baskı, 2010, Ank., s.386

[4] میر احمدی، دکتر مریم، دین و مذهب در عصر صفوی، امیرکبیر، تهران، 1363 شمسی ص 25-26

[5] شیعه در لغت به معنی پیروان و یاران و تابعان شخص معینی است و چون شعیان به ولایت حضرت علی (ع) اعتقاد داشتند، از این جهت ایشان را شیعه علی (ع) ـ یعنی پیروان علی (ع)ـ گفته اند كه بعدها در اثر كثرت استعمال، مضاف الیه (علی علیه السّلام) را از آخر آن حذف كردند و معروف به شیعه شدند.[مشكور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، چاپ دوم، 1372 هـ ش، ص 270.] شیعه دوازده‌امامی یا اثنی‌عشری به گروهی از مسلمانان شیعه گفته می‌شود که به امامت ۱۲ امام پس از محمد، پیامبر اسلام، باور دارد.

[6] مئهران باهارلي، http://qirxlar.blogspot.com/2010_08_01_archive.html

[7] ممکن است کلمه گوران یک کلمه توركی گؤره ن از مصدر گؤرمک و بمعنای: آگاه، بینا نيز باشد. به كسي كه چيزي را ديده است اطلاق مي شود.

[8] داداش قاراقويونلو قيزيلباش، http://qirxlar.blogspot.com/2006_07_01_archive.html

[9] پروفسور فواد بوزكورت (یك دده علوی) در اثر خود به نام ابعاد اجتماعی علویت به مقایسه اعتقادات و باورهای علویت و شامانیزم آسیای میانه پرداخته است. وی در 77 صفحه مشتركات آنان را مورد بررسی قرار داده است. علاوه بر ایشان، محققانی چون: رضا زالیوت ، جمال شنر و نجات بیردوغان (از توركیه) و رادولف (روسی) نیز به بررسی مقایسه باورهای مشترك علویان وشامان های آسیای میانه پرداخته اند. (بنقل از مقاله: علوی های توركیه، اثر علی طیار اوندر) در اصل در شامانيزم بيشتر اجسام بيجان مقدس مي باشند. آب و ساز (قوپوز) نزد آنها از اهميت خاصي برخوردار بود. همه اين اشياء نزد قيزيلباشان علوي نيز مقدس مي باشند. نكته ديگر تورك ها در مقابل شامانها سجده مي كردند،امروزه قيزيلباشان علوي نيز در جم خانه ها مقابل سيدها و ده ده هاي خود سجده مي كنند.

[10] داداش قاراقويونلو قيزيلباش، http://qirxlar.blogspot.com/2006_07_01_archive.html

[11] داداش قاراقويونلو قيزيلباش، http://qirxlar.blogspot.com/2006_07_01_archive.html

[12] داداش قاراقويونلو قيزيلباش، http://qirxlar.blogspot.com/2006_07_01_archive.html

[13] رضا براهني، مقاله ستم ملي، مجله گونئي آذربايجان، شهريور 84، شماره 1، ص 13

[14] تبعیضات جمهوری اسلامی علیه آذربایجانی ها - سخنرانی ماشااله رزمی در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل

[15] مثلا İran Halkları El Kitabı - Rafael Blaga

[16] با اینهمه گرچه در اثر سیاستهاى اعمال شده در سه نسل گذشته حتی نامگذارى اسامى و نامهاى خانوادگى به زبان توركى آذربايجانى در سطح كشور تقریبا متروك شده است. چند گروه اجتماعى در مقابل ریشه كن شدن نامهاى توركى مقاومت نسبى نموده اند. اینها شامل گروههاى متعلق به آریستوكراسى ایران كه پس از قریب به هزار سال حاكمیت خاندانها و قشونهاى تورك در ایران اكثریت مطلقشان توركى تبارند. طوائف توركى خاستگاه این گروهها، نیز گروههاى عشایرى و روستایى توركى كه از گزند سیاست و آثار یكسان سازى قومى نسبتا بدور بوده اند و داراى اسامى با پسوندهاى توركى نسبیت "چى"٫ "لو" (محل طائفه٫ مسلك)٫ و "خان"٫ "بیگ – بگ - بى"٫ "اوغلى"٫ "آقا"٫ "قلى"٫ "باشى"٫ "جه-جا"٫ "جوق-جق"٫ "لار-لر"٫ "وئردى-وردى"٫ و پیشوندهاى "آق"٫ "قره-قارا"٫ و غیره مىباشند هستند. در طول تاریخ علوى هاى تورك (قيزلباشها - اهل حق) كه زبان مقدس مراسم مذهبى شان توركى است بیش از هر گروه توركى دیگرى بر استفاده از زبان و نامهاى توركى اصرار ورزیده است. خاندانها٫ قشونها و عشایر فوق الذكر نیز همه بر خاسته از این گروهند.

[17] تورکهای سنّی آذربايجان غربی كه به آنها sünni Küre گفته می شود، در شهرهای اورميه، سلماس و خوی زندگی می کنند. البته پراکندگی جمعيت آنان در گذشته به مهاباد، پيرانشهر، نقده و اشنويه نيز می رسيده است، که در نتيجه جنگهای مذهبی بين شيعه وسنّی که خونينترين آنها به دوره صفويه بر می گردد به کردها نزديکتر شده و به تدريج در بين آنها حل شده اند. جمعيّت آنها در سه شهر ياد شده نزديک به 200 هزار نفر است. در اين بين موقعيت جغرافيايی مناطق سنّی نشين از اهميت خاصی برخوردار است. مخصوصاَ قصبات بزرگی مانند "بالوو"، "قولونجو(قولنجی)"، "مياوا(مياوق)"، "گجين"، "کهريز"، "گول تپه"، "ولنده"، "ايستی سو"، "شکريازی"، "وردان" و ... که بعضی از آنها به تنهايی نزديک به 10 هزار سکنه دارند. (بنقل از: http://turkmen.persianblog.ir/post/279)

[18] http://turkmen.persianblog.ir/post/279

[19]جنگ چالدران، جنگ بین توركان قيزيلباش با توركان سنی است یعنی رقابت و درگیری بین توركان منطقه است و در آنها به جز گروهی اندك از سربازان تالش، عنصر ایرانی به هیچ وجه دخیل نیست. در جنگ چالدران كه حادثه ای اسفناك در تاریخ تورك و دولتین آذربایجان و توركیه است، ایرانیان از خود حماسه ای نشان نداده اند و نمی توانسته اند نشان دهند. رقابتها و درگیریهای بین دولتین صفوی و عثمانی نیز رقابتها و درگیریهای داخلی بین توركان منطقه است. این جنگ در 2 اوت 1514 میلادی برابر با 2 شهریور 893 خورشیدی ،در دشت چالدران- نزدیکی خوی- بوقوع پیوست. روایتی تراژیك از تاریخ توركان است. جنگ چالدران بزرگترین و در عین حال آخرین جنگ شمشیر با تفنگ در طول تاریخ است.

[20] http://www.radiofarda.com/content/article/358314.html

[21] مئهران باهارلي، http://qirxlar.blogspot.com/2010_08_01_archive.html

[22] ایزدیان شاخه جدا شده ‌ای ازعلویان (اهل حق) دوره شاه خوشین هستند که امروزه در سه کشور نامبرده فوق زندگی می‌کنند.

[23] رضا براهني، مقاله ستم ملي، مجله گونئي آذربايجان، شهريور 84، شماره 1