صعود روحانيت شيعه امامي فارس در
دولت تركي قزلباشي صفوي
مئهران باهارلي
١-در قرون وسطي، از سوي غربيان اغلب فرقي بين شيعه و غلات شيعه
گذارده نشده و اين دو گروه اعتقادي تماما متضاد با يكديگر، در مقابل سنيان يك كاسه
گرديده اند. حال آنكه دوري غلات شيعه كه امروزه با نام ژنريك علوي شناخته مي شوند
از مذهب شيعه امامي با اعتقاداتي مانند حلول، تناسخ، تجلي، رد معاد جسماني، رد
شريعت و فقه و طبقه روحانيت، باور داشتن به تحريف شدگي قران، عدم اعتقادات به موسسات
و عبادات اسلامي و .... كمتر از تفاوت بين دو دين نيست. تا به آنجا كه فقهاي شيعي
امامي مانند فقهاي سني، همواره غلات شيعه را مرتد و خارج از دائره اسلام
(اورتودوكس) شمرده اند. با اينهمه در فرهنگ فارسي و تاريخ نويسي رسمي دولت ايران و
جمهوري آزربايجان، هنوز هم به خطا غلات شيعي (علويان) ترك و دولتهاي ايشان مانند
صفوي، قاراقويونلو، افشار و قاجار شيعي قلمداد مي شوند (تاريخ نگاري رسمي در
جمهوري آزربايجان، نوعا چيزي نيست به جز تركيب دو تاريخنگاري استعماري روسي و
فارسي). حال آنكه موسسين و بسياري از شاهان و سران
دولت قزلباشي صفويه و ديگر دول و خاندانهاي توركي مانند قاراقويونلو، افشار، و حتي
قاجار خود و مذهبشان شيعي نبوده و همه از غلات شيعه بوده اند. هرچند نخستين مرحله
از پيدايش صنف و دستگاه روحانيت شيعه امامي فارس در شكل امروزي آن، مصادف با حاكميت و حيات دولت صفويه (اصولا خارج
از كنترل وي) بوده است.
٢-شاه اسماعيل صفوي در ابتدا تشيع تركان قزلباش را مذهب
رسمي دولت خويش ساخت. در اينجا مراد از تشيع تركان قزلباش، درك باطني و غالي آنها
يعني آنچه كه امروزه در تركيه و اروپا علوي (شاخه قزلباشي) ناميده مي شود است. تشيع
تركان قزلباش و يا مذهب علوي قزلباشي در آن دوره، مذهب توده هاي ترك پائين اجتماع،
نماينده سبك زندگي آزاد و طبيعي طوائف تركي و آميخته اي از باورهاي شامانيستي
-آنيميسم توركي، عقايد باطني اسلامي و مسيحيت و طريقتهاي تصوفي گوناگون، عرفان و
مانيگري و وارث رگه هائي از جريانات مذهبي-سياسي التقاطي-الحادي پيش از خود مانند
خرمديني و مزدكيسم بود. اين مذهب، با حاكميت شاه اسماعيل صفوي به مذهب رسمي دولت
وي تبديل شد. با اين وصف، شاه اسماعيل و دولتي كه وي بنياد گزارد در آغاز و به مدت
كوتاهي، بازتاب فرياد تظلم توده هاي ترك و طبقات پائين آسياي صغير و آزربايجان
بوده است.
٣-تركان صوفي و غاليان قزلباش هر چند كه بر حاكم نمودن
مذهب خويش در ايران بود جهد نمودند، در اين امر موفقيتي حاصل نكردند. غير از خود
تركها كه از قبل اكثرا بر مذاهب هترودوكس اسلامي باطني مانند غلات و فتوت بوده اند،
از اهالي بومي ايرانيك هيچ گروه ديگري اين نگرش افراطي و راديكال شريعت ستيز
قزلباشي را نپذيرفت. آنچه كه پس از بدست آوردن حاكميت توسط غلات ترك در ايران
بوقوع پيوست، عبارت از اين بود كه اهالي محافظه كار مراكز شهري و روستائي ايرانيك
كه اكثرا قبلا سني بودند، نه مذهب افراطي غلات شيعه ترك، بلكه مذهب محافظه كار
امامي شيعه را اختيار نمودند كه به تعبيري نه خطا، در ظاهر شيعي اما در باطن
التقاطي از اسلام سني و دين زرتشتي است.
٤-صعود روحانيت شيعه امامي فارس و شكل امروزه را به خود
گرفتن اين موسسه، در دو نقطه عطف تاريخي، يكي مربوط به دوران شاه عباس صفوي و
ديگري مربوط به دوره فتحعليشاه قاجار به تحقق پيوسته است. بر خلاف آنچه برخي از
تاريخ نويسان ملي گراي فارس ادعا نموده اند، اقتدار روحانيت شيعي امامي فارس در
دوره صفوي به موازات اقتدار قزلباشان ترك نبوده است، بلكه واقعيت برعكس آن است و
اين دو روند سير و تناسب معكوس داشته اند. به عبارت ديگر در ايران، صعود روحانيت
شيعه فارس و تثبيت شيعه امامي (تشيع اورتودوكس فقاهتي، تشيع متشرعه) در اجتماع و
در عرصه اقتدار سياسي همزمان و به موازات دور شدن قزلباشان ترك غالي (تشيع
هترودوكس، تشيع متصوفه) از اقتدار و حاكميت و سپس سركوب خشن و خونين و طولاني مدت
علويان ترك (تشيع هترودوكس صوفيان) تحقق پيدا كرده است.
٥-مذهب علوي تركان قزلباش و سران و جنگاوران غالي ايشان
نه حول و حوش فقه مدون، بلكه بر اساس رسومات و سنن باطني- تركي ايشان شكل گرفته
بود. در مذهب قزلباشي اين تركان سلحشور و آزاده، از فقه و شريعت، فقيه و شارع،
مسجد و نماز، حجاب و حج، پرهيز از شراب و دوري از موسيقي و قبح رقص خبري نبود. اما
آنها با گسترش امپراتوريشان با كمبود آثار اعتقادي براي تبليغات بويژه در داخل و
در ميان اتباع خود مواجه شدند. در جبهه خارج نيز با مرور زمان براي مقابله و رقابت
با دستگاه معظم ديني خلافت عثماني و در عرصه هاي كلامي و فقهي، با مساله ضرورت تدارك
كادر و پرسنلي كه سيستم حقوقي-فقهي دولتشان را پي بريزد مواجه گرديدند.
٦-با توجه به اين سه سبب، يعني اختيار فرم محافظه كار
شيعه امامي از سوي اتباع ايرانيك زبان مانند تاتها-تاجيكها (فارسهاي بعدي)، احتياج
به مقابله با دستگاه ديني خلافت سني عثماني در ساحه كلامي و فقهي، و نياز به تشكيل
سيستم حقوقي خود توركان قزلباش غالي، آنها كه اغلبشان بيگانه با سنن و فرهنگ فارسي
و عربي بوده و حتي اين زبانها را نيز نمي دانستند، به ناچار به سياست مداراي تاكتيكي
با علما و روحانيون شيعي امامي- كه گونه اورتودوكس شيعه دوازده امامي بودند برخاستند
و حتي به از حمايت از روحانيت امامي آغاز نمودند. غلات ترك و موسسين و سران قزلباش
دولت صفوي در ارزيابي اي كه تاريخ بعدها نادرست بودن آن را نشان داد، در صدد
استفاده ابزاري از صنف و طبقه روحاني شيعه امامي در جهت مصالح سياسي و در مقابل
عثمانيان نمودند. آنها براي تدارك كادر و پرسنلي كه سيستم حقوقي-فقهي دولتشان را
پي بريزد علما و بزرگان شيعه را دعوت به همكاري نمودند و اقدام به واردات فقها و
صنف روحاني شيعي امامي از سرزمينهاي عربي مانند لبنان، سوريه، بحرين، عراق و ديگر
كشورهاي عربي كردند. عقيده اي كه اين گروه فقها و روحانيون بر آن بودند نه تشيع
علوي صوفيان و غاليان قزلباش ترك، بلكه مذهب شيعه امامي عمدتا اخباري بود. اولين
مدرسه شيعه امامي در اين دوره به سال ١٥٢٤ توسط اين روحانيون امامي عرب در ايران
تاسيس شد. حركت صفويه حركتي صوفي گرايانه بود و از سوي دستگاه خلافت اسلام
(عثماني) متهم به ارتداد و الحاد شده بود. به خاطر رهائي از اين اتهام و ايجاد
تصويري اسلامي از خود در ميان اتباع مسلمانشان و جلب حمايت آنها و تحكيم مشروعيت
سلطنت خود، سران قزلباش كارت وجود روحانيون شيعه امامي در دستگاه دولتي خود را به
عنوان تبليغات نيز بكار مي بردند. از همين رو نيز دست آنان را در امور كشوري،
فرهنگي، ديني و حتي سياستگذاري باز گذاشتند. صفويه مايل بودند از وجهه علماي شيعه
نيز بهره مند گردند.
٧-روحانيون شيعه امامي نيز با آنكه غاليان و صوفيان
قزلباش را كلا بددين و مرتد مي شمردند، به خاطر نفوذ در حاكميت و روحيه در دست
كردن سمتها و مقامات دولتي نسبت به غاليان قزلباش در آغاز انعطاف نشان دادند. به
عبارت ديگر نوعي اتفاق تاكتيكي ضمني بين غلات شيعه قزلباش ترك (علوي-تشيع متصوفه)
و شيعيان امامي فارس (تشيع متشرعه) بر عليه خلافت سني عثماني پديد آمد. اين اتفاق،
آغاز پايان كار تركان قزلباش و مذهب تركي قزلباشي در ايران و آزربايجان بود.
٨-همانگونه كه در طول قرن بيستم جمهوري مدرن تركيه از
بسياري از جنبه ها همواره الگوئي براي مديران و حاكمان فارس ايران بوده است، دولت
عثماني نيز در تمام تاريخ قرون وسطي نمونه اي براي دولتهاي تركي حاكم بر ايران
بوده است. قزلباشان ترك ايران و آزربايجان نيز كه اكثريتشان اصالتا از اتباع
عثماني بودند اين دولت را به عنوان مدل دولتمداري خود انتخاب كرده بودند. اما در
امپراتوري عثماني دستگاه عظيم صنف علما و زمره فقيهان (حقوقچي)، فاقد هر نوع روحانيت و قداست و صرفا مامور و كارمند دولت
بود. رابطه قدرت دنيوي با قدرت ديني در امپراتوري عثماني رابطه آمر و مامور بود. به
عبارت ديگر دولت عثماني از آغاز تا به انتها دولتي عرفي بود. در حاليكه در دولت قزلباشان
صفوي، روحانيت شيعه امامي فارس از همان آغاز (دوره حاكميت دومين پادشاه سلسله،
تهماسب) از كنترل دولت خارج شد، به يك نيروي مستقل اجتماعي-اقتصادي تبديل گرديد و
به مرور زمان دولت عرفي قزلباش را تحت حاكميت خود درآورد. با افزايش اقتدار و
تاثير تدريجي روحانيت شيعه امامي در امور اجتماعي و سياسي مملكت، اداره برخي از
تشكيلات دولتي مانند امور قضائي، اوقاف و امور مالكيت نيز بدست روحانيون امامي
افتاد. اين تاثير و نفوذ در دوره شاه حسين اول به اوج خود رسيد. با تفويضهاي
بخشهاي هر چه بيشتري از اجراء و اختيارات سياسي به روحانيون شيعي امامي فارس، ساختار
دولت قزلباشي صفوي به سمت دوگانگي پيش رفت. دولت در سالهاي پاياني دولت صفوي، قدرت
روحانيون شيعي امامي فارس به جائي رسيد كه در واقع آنها شاه قزلباش ترك را كنترل و
اداره مي كردند. در اين دوره از دولت عرفي قزلباشان ترك چيزي به جز اسم آن نمانده
بود (وضعيتي مشابه وضعيت دولت قاجار پس از انقلاب مشروطيت).
٩-از رابطه تاكتيكي ايجاد شده بين سران قزلباش ترك-حكومت
صفويه و علماي شيعه امامي فارس، دسته دوم بهره بيشتري بردند. و يا دقيقتر قزلباشان
ترك طرف بازنده و روحانيت شيعه امامي طرف برنده تاريخ گرديدند. با به قدرت گرفتن
صنف روحاني امامي فارس در ساختار دولت قزلباشي صفوي، غلات و قزلباشان ترك خود از
اولين قربانيان سركوب توسط اين صنف شدند. قزلباشان ترك توسط روحانيان شيعه
امامي فارسي و تشيع فقاهتي تازه به قدرت خزيده، تكفير گريدند و به شكلي خونين
سركوب شدند. اوج سركوب قزلباشان ترك و تصفيه دولت صفوي از آنها مربوط به دوره شاه
عباس صفوي است. در دوره وي روحانيت شيعه امامي فارس حمله جديد بسيار گسترده، چند
جانبه و سازمان يافته اي بر عليه مذهب قزلباشي تركي و سران و اركان قدرت سياسي و
نظامي آن را با موفقيت مديريت كرده و به پايان رسانيد. در اين دوران علاوه بر صدور
فتواهاي متعدد دائر بر كفر و الحاد و ارتداد قزلباشان ترك و نوشتن رديه هاي بي
شمار بر عليه و صوفيه در جبهه تئولوژيك از سوي علما و روحانيون شيعه امامي، در
جبهه سياسي نيز تحت نامهاي قلع و قمع مزدكيان و ملاحده صوفيه و فرق ضاله و ....،
به درويش كشي و صوفي كشي و تحت نام مبارزه با طوائف و شورشيان و ... به حذف فيزيكي
قزلباشان ترك و تصفيه آنها از اركان سياسي و نظامي حاكميت اقدام شد.
١٠-در بعد دولتي با جاي پا پيدا كردن شرع و فقه شيعه
امامي و طرد و مورد آزار و ايذاء قرار گرفتن قزلباشان، شيعه امامي به مذهب دولتي
صفويان تبديل شد. به موازات اين امر نيز، اين دولت خ به تكيه گاه فئودالان تبديل و
مضمون اوليه نسبتا مترقي خويش را از دست داد.
١١- از زمان حمله مغول تا جنگ چالديران، جريانات شيعه
امامي و غلات باطني شيعه (علوي ها) پا به پاي هم رشد كرده بود. در قرن ١٦ بعد از تشكيل دولت صفوي منطقه شاهد بروز كشمكشي
بين سه جريان علوي قزلباشي، سني و شيعي بر سر اقتدار سياسي شد. با شكست چالدران،
علويان (غلات شيعه- قزلباشان) اولين بازنده اين كشمكش سياسي شدند و متعاقب آن مذهب
علوي (غلات باطني شيعه) به مرور زمان در ايران و آزربايجان كاملا به استحاله رفت.
با قدرت يافتن روحانيت شيعه امامي فارس در دولت، جامعه و تسلط وي بر امور فكري و
اعتقادي مردم، مذهب علوي (تشيع متصوفه) اداره فكري جامعه ترك را نيز از دست داد و
محدود به قشر خاصي ماند. روند تاثير يك طرفه مذهب اورتودوكس شيعه امامي فارسي بر
مذهب تركي قزلباشي هترودوكس آغاز شد. بسياري از توده هاي غلات ترك قزلباش به مرور
زمان به مذهب شيعه امامي فارس گذر كردند. در اين تاثيرپذيري و استحاله مذهب
قزلباشي تركي در مذهب امامي فارسي، مضامين و سمبلهاي مشترك اين دو مذهب مانند علي،
اهل بيت، كربلا و غيره كم تاثير نبوده است. بخش كوچكي از قزلباشان نيز كه هنوز به
باورهاي مذهب تركي خود پايبند مانده بودند، سرانجام از حالت يك نيروي متنفذ در
سياست و جامعه و فرهنگ اعتقادي جامعه ترك خارج شده و به جمع خانه ها و خانقاههاي
بقيه السيف قزلباشان ترك محدود گرديدند.
گرچهيه هو
0 Comments:
Post a Comment
<< Home