Tuesday, October 11, 2011

خانعلي، جانعلي، بخشعلي

مئهران باهارلي

سؤزوموز


Bizim bir qonşumuz var idi. O oğuş (âilǝ) Qızılbaş (Əlǝvi) inancındaydı. Kişinin adı Bǝxşǝli, iki oğlunun adı da Xanǝli vǝ Canǝli idi. Mǝn bu adlardakı Bǝxş vǝ Can bölümlǝrin Farsca olduğunu sanardım vǝ tanlayardım (tǝǝccüb edǝrdim). Çünkü Fars mǝzhǝbi olan Şiǝliyi bilǝ qǝbul etmǝyǝn Türk Qızılbaşların (Əlǝvilǝrin), öz adlarını Farsca seçmǝsi dildǝmli (mǝntiqli) gǝlmirdi mǝnǝ. İllǝr sonra bu adlarn Türkcǝ olduğunu öyrǝndim .....

بيزيم بير قونشوموز وار ايدي. او اوغوش (عاييله) قيزيلباش (عله‌وي) اينانجيندايدي. كيشينين آدي بخشعلي، ايكي اوغلونون آدي دا خانعلي و جانعلي ايدي. من بو آدلارداكي بخش و جان كلمه‌له‌رينين فارسجا اولدوغونو سانارديم و تانلايارديم (تعه‌ججوب ائده‌رديم). چونكو فارس مذهه‌بي اولان شيعه‌لييي بيله قبول ائتمه‌يه‌ن تورك قيزيلباشلارين (عله‌ويله‌رين) اؤز آدلاريني فارسجا سئچمه‌سي ديلده‌ملي (منطيقلي) گلميردي منه. ايلله‌ر سونرا بو آدلارين توركجه اولدوغونو اؤيره‌نديم ....

------------------------------------------------------------------------------------------------

در زير به ريشه شناسي بخش اول سه نام بسيار مرسوم بين تركان قزلباش آزربايجان و ايران (علويان ترك به خطا موسوم به اهل حق)، خانعلي، جانعلي و بخشعلي پرداخته ام.

خانعلي: خان+علي

خان، نام و عنواني تركي-آلتائي است. در آغاز مترادف كلمه تركي قاغان، قاقان، قايان، قاآن (جغتائي) و فرم عربي شده آن خاقان به معني فرمانروا، حاكم، ملك، امپراتور، شاه، پادشاه، شاه شاهان، شاهنشاه، صدر دولت،... بود. بعدها به رتبه اي پائين تر از خاقان تبديل شد و معاني اي چون شاهزاده، اعيان و اشراف، بزرگزاده،... نيز كسب كرد. تلفظ اوليه اين عنوان در زبان موغولي، خآن بوده است. در باره ريشه كلمه تركي خان نظرات گوناگوني وجود دارد. برخي آن را برگرفته از نام يك خاندان امپراتوري چيني، عده اي فرم فشرده شده خاقان و اغلب كلمه اي توركي دانسته اند. عنوان خان نخستين بار در تاريخ توسط كنفدراسيون طوائف موغولي خييان بئي (٢٨٩-٢٨٣) ساكن در موغولستان داخلي، موغولستان شرقي و مانچوريا بكار برده شده است. اين نام و گونه هاي مختلف آن در ناحيه بسيار وسيعي از جنوب شرقي آسيا تا قلب اروپا، از سيبري تا خاورميانه و شمال آفريقا توسط اقوام و دولتهاي توركي و مونقولي بكار برده شده و به بسياري از زبانهاي جهان از جمله زبانهاي اروپائي داخل گرديده است. احتمالا وجود كلمات قان (به معني خون) و قانگ (نسب، پدر) در زبان و لهجه هاي توركي پذيرش و خودي شدن سريع كلمه خان در آنها را تسهيل كرده است. عنوان خان، علاوه بر كاربرد در سلسله مراتب اداري و به عنوان رتبه و منصبي رسمي، در نام چندين دولت و امپراتوري تورك (قاراخانلي، ايلخانلي، ...) و همچنين طوائف بي شمار تورك و توپونيمهاي جغرافيائي متعدد برگرفته از نام اينها (قاراقان-قاراخان در آزربايجان جنوبي) نيز ديده مي شود. در دوره امپراتوري تركي آزربايجاني صفوي رتبه و عنوان خان اعتبار فوق العاده اي كسب كرد. دوره اي از تاريخ دولتمداري ملت ترك و مملكت آزربايجان كه در طي آن نواحي گوناگون اين سرزمين در شمال و جنوب، توسط خان نشينهاي مستقل ترك متعدد اداره مي شد، نيز با نام آزه‌ربايجان خانليقلاري (خانات آزربايجان) شناخته مي شود.

عنوان خان، اكنون در ميان ملل تورك و از آن طريق بسياري از ملل آسيا و مسلمان، نامي سلطنتي – دولتي نبوده و صرفا عنواني افتخاري براي اعيان و اشراف و رجال و بزرگان است. اين عنوان براي اشخاص از طبقات پائين و بويژه قهرمانان مردمي من باب احترام نيز بكار مي رود (ستارخان). كلمه خان قبل از اسامي صفت (خان اوغلان) و بعد از اسامي (قارا خان) به معني رتبه و منصب است. كلمه تركي خانيم (خانم)، فرم مونث كلمه خان است. نام خانعلي كه قزلباشان ترك بكار مي برند به معني علي شاه است و در آن خان به عنوان صفت بكار رفته است.

جانعلي: جان+علي

جان، اسم، عنوان و صفتي تركي به معني بزرگ، پيشرو، برجسته، درشت و كبير، و مجازا ارزشمند و گرانمايه است. جان تركي به عنوان صفت قبل از اسامي مي آيد مانند جانعلي (جان علي)، "جان ائجه" به معني خواهر بزرگ پدر (عمه بزرگ)، "جان بيگيم خاتين" (همسر جهانشاه قاراقويونلو)، "جان آقا خانيم"، "جان محمد" (از سرداران شاه اسماعیل صفوي بنيانگذار امپراتوري ترك-آزربايجاني صفوي)، جان احمدلو (نام طائفه اي تركي از قاراپاپاقهاي آزربايجان جنوبي - سولدوز)،... ويا به صورت يك عنوان بعد از كلمه مانند آقاجان،... . برخي از ريشه شناسان، كلمه تركي جان به معني بزرگ و برجسته را همريشه با كلمه يانگا در تركي قديم (ديگر فرمها: يانگان) و كلمه ياغان در تركي ميانه دانسته اند. اين دو كلمه اخير در زبان تركي به معني فيل نيز- به سبب درشت جثه گي آن- بكار مي روند. معادل كلمه جان تركي در زبان مونقولي جاغان، در زبان خالخا زآن، .... مي باشد. در اين زبانها مشتقات بسيار از ريشه تركي جان از قبيل جآنا، جآنا. (فرم مصدري)، جآناك، جآناركا.، جآناركاك، جآنات.، جآندا.، جآندات.، و..... ساخته شده است. با تحت تاثير قرار گرفتن زبان و دائره لغات تركي از زبان و دائره لغات فارسي، كم كم هويت و معني مستقل كلمه جان تركي به فراموشي سپرده شده و اين كلمه تركي جاي خود را به كلمه فارسي جان و حتي در مواردي جهان داده است. حال آنكه صفت جان تركي كه به معني كبير و برجسته بوده و قبل از اسامي مي آيد (مانند جان علي) غير از كلمه فارسي جان به معني نفس و روح است كه به منظور تحبيب و بعد از اسامي مي آيد (ليلا جان). نام جانعلي نيز كه در ميان تركان علوي قزلباش مرسوم است به معني علي كبير و برجسته، ارزشمند و گرانمايه مي باشد، اما به اشتباه با كلمه جان فارسي ارتباط داده شده است. همچنين است نام جهانشاه قاراقويونلو كه در واقع جان شاه قاراقويونلو به معني شاه برجسته و كبير بوده است (صفت جان در نام همسر وي جان بيگيم خاتين نيز همين كلمه تركي جان به معني برجسته است).

كلمه مشابه ديگري در زبانهاي توركي و به شكل جاني وجود دارد كه به معني عموزاده، دائي زاده و ... مي باشد. كاربرد اين نام در ميان تركان در گذشته بسيار رايج بوده است مانند "جاني بك- جاني بيگ" (نام خان قپچاق تبريز پايتخت آزربايجان)، "جاني خان" (اولين ايلخانان قشقائي، كنفدراسيون تركهاي آزربايجاني ساكن در جنوب ايران) و يا جانبگلو كه در اصل جاني بيگلو بوده اما به جهانبگلو تغيير يافته است. ريشه شناسان كلمه تركي جاني را در ارتباط با كلمه توركي چيقان در توركي باستان و ميانه دانسته اند. اين كلمه در سنگ نوشته هاي توركي اورخون، ديوان لغات ترك كاشغري، ... نيز آمده است. فرمهاي معاصر اين كلمه چنين اند: چآن-چآني (توركي شور: فرزندان مذكر خويشاوندان)، چئن (تاتاري چوليم: پسردائي بزرگتر. در تركيباتي مانند چئن آقا، چئن دايي؛ شور، تووا، قيرقيزي، خاكاسي)، چئني (شور)، جئن (قيرقيزي)، دئن (آلتائي)، شاني (تووا)، جييان (ازبكي، تاتاري، )، جين (ازبكي)، جييه‌ن (تركمني، ازبكي، قاراقالپاقي)، چيقانا (تركمني، خواهرزاده)، چيقان (تركمني: عمه زاده، ازبكي: دوست دختر)، شيقان (قاراقالپاقي)، سيقان (ياكوتي: فرزند خويشاوندان از جمله عمه زاده و خاله زاده و ....)، سييان (ياكوتي: به معاني مختلف خويشاوندي)، يئگه‌ن (تركمني)، يئيه‌ن (نوقاي، باشقورتي، توركچه-تركيه)، ييناق (تاتاري چوليم)، ژييه‌ن (قزاقي، باشقورتي)، ... فرمهاي گوناگون اين كلمه در زبانهاي مونقولي نيز وجود دارد (موغول: جيگه، بوريات: زئ، خالخا: جئ، قالموق: زئ، ...). با اينهمه كلمه چينو در زبان تركي سالاري به همين معني، اصلا تركي نبوده، بلكه گرفته شده از كلمه چيني ژي-نو به معني دختر برادر مي باشد.

بخشعلي: باخشي+علي

باخشي كلمه اي تركي است. اصل اين كلمه بآك-شي (پو-چه) كه در زبان چيني به معني استاد، فرزانه، دانا، معلم ديني و راهب و كاهن بودائي است مي باشد. به صورت باغشي از زبان چيني به زبان موغولي راه يافته و سپس از اين زبان وارد زبان توركي اويغوري گرديده و به صورت باخشي در ديگر زبانهاي توركي مانند جغتائي و تركي غربي (ايران، آزربايجان و تركيه) تثبيت شده است. در زبانهاي موغولي علاوه بر كاهن بودائي، معاني اي مانند دبير و نويسنده و خواننده و طبيب و جراح و ... داشته است. باخشي، در زبان توركي اويغوري و بعدها جغتائي و تركي غربي، در آسیای مرکزی و هندوستان و خاورميانه و قفقاز و آزربايجان و ایران و قلمرو عثماني و کریمه به معني دبير و منشي شاهان ترك كه قادر به نوشتن اسناد به الفباي رسمي اويغوري و موغولي بوده اند است. باخشي هنوز در بسياري از زبان و لهجه هاي توركي جنوب شرقي داراي معاني اي مانند جادوگر، ساحر، شامان، طبيب سنتي كه با آواز خواني و پاره اي اعمال ريتميک همراه با نواختن ساز و قوپوز به درمان افراد بيمار مي پردازند است. در زبانهاي توركي معاصر آسياي ميانه از جمله قزاقي (باقسي)، قيرقيزي (باقشي) و ازبكي (باخشي) به معني استاد، فرزانه و معلم روحاني و يا گورو است. در بار كردن معني فرزانه و معلم بر كلمه باخشي، تشابه لفظي آن با كلمه تركي بؤگوش به معني فلسفه احتمالا موثر بوده است. در میان ترکمنها و تركها در قلمروي دولتهاي تركي حاكم بر خراسان و آزربايجان و ايران و آسياي صغير نام باخشی-باغشي کم کم معنای خنیاگر دوره گرد و تقريبا معادل اوزان باستان و يا آشيق متاخر را كسب كرده است. بدين معني باخشي-باغشي خواننده و استاد موسيقي سياري است كه آوازهاي غيرديني داستان دار را به همراهي دوتارنوازي مي خواند. برجسته ترين باخشي خلق ترك در عصر حاضر، حاج قربان سليماني از افشاريورد خراسان است كه اخيرا فوت نمود. اين نام همچين در اسامي جغرافيائي مناطق ترك نشين نيز بكار رفته است (باخشي كندي: روستائي در ناحيه سلماس- آزربايجان جنوبي).

نام بخشعلي كه در ميان تركان علوي قزلباش مرسوم است در واقع باخشي علي به معني استاد فرزانه، علي است. اين نام به مرور زمان و به موازات تحت تاثير قرار گرفتن زبان و دائره لغات تركي از زبان و دائره لغات فارسي، به صورت بخشعلي تلفظ شده و به اشتباه با كلمه بخش (بخشش؟) فارسي ارتباط داده شده است.

گرچه‌يه هو



0 Comments:

Post a Comment

<< Home