Wednesday, February 09, 2011

علوي هاي تركيه

نويسنده : علي طيار اوندر

اعتقاد ديني ، همانند زبان معياري در شناخت هويت قومي محسوب مي شود. در برخي شرايط نيز زبان و دين ، با هم هويت راتعيين مي كنند.

يكي از مهم ترين نشانه هاي قوميت ، ازدواج درون گروهي است ؛ چنانچه گروهي به لحاظ تأهل (ازدواج) نسبت به گروه هاي ديگر بسته باشد و به اصطلاح به گروه هاي ديگر دختر ندهد و نگيرد، در اين صورت آن گروه ، حتماً داراي ويژگي قومي است . علوي ها و سني ها از قرون متمادي به يكديگر دختر نداده و نگرفته اند. اين وضعيت هر چند با ارتقاء سطح فرهنگ و آموزش تا حدودي بهبود يافته ، اما هنوز در بسياري از مناطق تداوم دارد. علوي ها به لحاظ نژادي (از جهت ترك بودن) قوم مجزايي محسوب نمي شوند، با اين حال ، هدف از نگارش اين مقاله ، روشن كردن ريشه هاي قومي علوي ها و شناخت علويت است . قبل از بررسي ريشه هاي قومي علوي ها، شناخت صحيح علويت لازم مي نمايد. زيرا بعضاً ديده مي شود كه مردم ، استعمال واژه هاي شيعه ، شيعي ، علوي و بكتاشي را به يكديگر خلط مي كنند. امروزه كلمات مذكور هر چند به لحاظ معنا مترادف اند اما در طول تاريخ با مفاهيم متفاوتي نيز به كار رفته اند.


شيعه ، شيعي ، علوي

معناي شيعه پيروي و ياري است اما شيعي در معناي پيرو بكار مي رود. كلمه علوي نيز به معناي طرفدار (حضرت ) علي (ع ) يا فرد منتسب به علي (ع ) است .

به طرفداران حضرت علي ، بعد از وفات حضرت پيامبر (ص) شيعه علي و پس از آن ، به كساني كه از اين گروه اند به اختصار شيعه گفته شد. به اينان شيعه و طرفدار حضرت علي نيز گفته مي شود. كساني كه عليجي (از گروه حضرت علي) يا حاميان علي باشند، علوي نام مي گيرند.

همان طوري كه ملاحظه شد معناي هر سه واژه فوق، "طرفداري علي " است . مشتركات شيعه ، تشيع و علويت صرفاً در طرفداري از حضرت علي (ع ) نيست بلكه مفهوم دوستي اهل بيت و امامت را نيز شامل مي شود.

معني لغوي اهل بيت ، اعضاي خانواده است . اما از ديدگاه شيعه ، اهل بيت عبارت از حضرت محمد(ص)، علي (ع )، فاطمه (س)، حسن (ع) و حسين (ع) است . حضرت علي پسر عمو و داماد حضرت پيامبر است. فاطمه (س) دختر ايشان و حسن و حسين (عليهم السلام) نوه هاي آن حضرت اند. پيامبر(ص ) زنان و دختران ديگري هم دارد. عثمان نيز داماد ايشان و شوهر دو دختر آن حضرت است .

حفصه ، خواهر عمر يكي از زنان پيامبر است . (حضرت) علي نيز علاوه بر پسران ، دختراني نيز دارد. عمر داماد (حضرت) علي است . علي علاوه بر فاطمه از ساير همسرانش نيز اولاد زيادي دارد. اما از نظر شيعه ، شيعي و علوي فقط آن پنج نفر اهل بيت هستند.

محبت ، احترام و دفاع از اهل بيت اولين شرط شيعه ، شيعي و علوي شدن محسوب مي شود. اما اين شرط كافي نيست .مثلاً ابوحنيفه ، بنيانگذار مذهب حنفي كه از يك و نيم ميليارد مسلمان دنيا دو سوم آن ، پيرو مذهب او هستند، يكي از مدافعان پيشتاز حقوق علي و اهل بيت (عليهم السلام) بود. به طوري كه يكي از علل مهم زندان رفتن ، شكنجه و قتل او در زمان اموي ها و عباسيان علاقه ايشان به اهل بيت (عليهم السلام) بود.

ابوحنيفه زيد بن علي (از نوادگان حضرت علي) را كه در مخالفت با امويان قيام كرده بود، حمايت مالي كرده بود. همچنين سه تن از امامان معصوم يعني حضرت زين العابدين ، محمد باقر و جعفر صادقِ در زمره استادان وي بوده اند.

اما ابوحنيفه نيز همانند زيد و استادانش خلفاي قبل از حضرت علي (ابوبكر، عمر و عثمان) را رد نكرده بود. به همين دليل ، ابوحنيفه برغم طرفداري از شيعه ، به عنوان علوي پذيرفته نمي شود.

زيد نيز كه مؤسس فرقه زيديه و از نوادگان حضرت علي است ، با وجود مخالفت و قيام او عليه امويان ، از نظر علويان نزديك تر به اهل تسنن شناخته مي شود تا علويت .

طريقت اسماعيليه نيز كه مؤسس دولت فاطميان در قرن 11 و هفت امامي هستند، با تشيع موجود در آناتولي متفاوت اند.

تشيع كنوني ايران كه به مذهب جعفري شهرت دارد، جز در مورد محبت به اهل بيت و پذيرش امامت ، شباهت ديگري باعلويت آناتولي ندارد.

دولت شيعي ايران به علويان آناتولي كه امروزه نماز، روزه و حج و غيره را رها كرده و به حفظ حجاب و حرمت مشروبات الكلي معتقد نيستند، حتي شانس زندگي كردن نيز نمي دهد. از نظر تشيع ايراني ، هر كسي كه بگويد مسلمانم ، بايد به اصول شريعت پايبند باشد در غير اين صورت مجازات مي شود. در ايران احكام شريعت مثل رجم زناكار با قاطعيت تمام اجرامي شود. علويان آناتولي مسلمان هستند اما به لحاظ اعتقادي ، فاصله زيادي با تشيع ايراني دارند.

بدين جهت برغم مترادف بودن واژگان شيعه ، شيعي و علويت ، بايد تفاوت نظام اعتقادي آنها را پذيرفت . وجه مشترك سه عنوان فوِ در دوستي اهل بيت و اعتقاد به امامت است .


علوي گري ، بكتاشي گري ، جعفري گري و يسوي گري

امروزه ، در تركيه تمايزي ميان علويت و بكتاشي گري وجود ندارد بدون اينكه موارد جزيي موضوع بحث مي باشد. در حال حاضر، علويان به سه گروه از رهبران ديني وابسته اند: سيدها ـ شريف ها، چلبي ها و دده باباها.

چلبي ها بيشتر از آن دو در تركيه حضور دارند، اين تفرعات با شجره نامه دده ها مرتبط هستند. سيدها و شريف ها خود را به لحاظ نسل به حضرت علي (ع) و چلبي ها و دده باباها به حاج بكتاش ولي منتسب مي دانند. دده باباها يك گروه كوچك ترند. در دده باباهاي بكتاشي داشتن مصاحب (برادر ديني) معمول نيست . بررسي ها و بحث هاي افراد روشنفكر در مورد سني بودن حاج بكتاش تأثيري در اذهان عمومي نگذاشته است .

احمد يسوي (متوفي در 1167 ميلادي) يك ترك تركستان شرقي است . ايشان مدتي در خراسان مي زيست و سپس به آناتولي آمد. وي با گسيل كردن هزاران درويش به آناتولي ، و به خاطر ترك ساختن آناتولي به فردي افسانه اي تبديل شده است . محققان با بررسي و ملاحظه آثار و تعليمات وي ، از سني بودن او دفاع مي كنند. حاجي بكتاش و احمد يسوي خواه سني باشند يا نه ، هر دو تركند. افكار اينان مبتني بر تسامح و مداراست . همچنين فهم ديني آنان با عرف و آداب و رسوم و طرز زندگي ترك ها تناسب دارد. آنان در تشكل علويت آناتولي نيز نقش غيرقابل انكاري دارند. علوي ها به احمد يسوي علاقه و احترام ويژه اي قائلند اما در تقسيم بندي هاي گروهي شان شاخه اي به نام يسويت ندارند.

علوي هاي تركيه تا وقوع انقلاب اسلامي ايران خود را به نام "جعفري " مي دانستند. زيرا كه (امام) جعفر صادق به عنوان ششمين امام از 12 امام علويان و مؤسس اين مذهب است . هر علوي آناتولي دو كتاب مهم و اساسي دارد كه يكي سخنان (حضرت) امام جعفر صادِ و دومي حسنيه است . اما اولي در اصل ، متشكل از اركان علويت بوده و از لحاظ انتساب واقعي آن به حضرت صادِ قابل بحث است . (امام ) خميني در ايران امام جعفر صادِ را بنيانگذار مذهب جعفري مي داند. پيروان مذهب جعفري به همان اندازه كه دوستدار اهل بيت (ع ) و پذيرنده امامت شيعه هستند، به لحاظ دقت زياد در برگزاري نماز، روزه ، حج و زكات نيز سني هستند!

علوي هاي تركيه با مشاهده وضعيت مذهبي در ايران به وحشت افتادند و نسبت به جعفري بودن خودشان ترديد كرده اند. مي توان گفت كه علوي هاي تركيه فقط به لحاظ محبت به اهل بيت (ع ) جعفري اند و آنان را نمي توان پيرو اين مذهب دانست . در نتيجه علويت آناتولي ، مذهب جعفري محسوب نمي شود.


شالوده اعتقادي علويت تركيه

علويت تركيه يك نظام اعتقادي مبتني بر دوستي علي (ع ) و اهل بيت (عليهم السلام ) و دوازده امام است . امام از هرگونه اشتباه ، قصور و گناه مبراست . او باطن قرآن ، عالم و پيشواي ديني اجتماع تلقي مي شود. اولين آنان ، امام علي (ع ) و سپس فرزندان حضرت فاطمه (حسن و حسين ) و بقيه ، نوادگان آنان هستند.

دوازده امام به ترتيب عبارت اند از: علي ، حسن ، حسين ، زين العابدين ، محمد باقر، جعفر صادِ، موسي كاظم ، موسي الرضا، تقي الجواد، محمد نقي الهادي ، حسن العسكري و محمد مهدي (ع ).

علويان به غايب شدن دوازدهمين امام (مهدي ) در دوران كودكي و در قيد حيات بودن و قيام او عليه ظلم و ستم اعتقاد دارند. حضرت مهدي كه سختي هاي زيادي را ديده است ، اميد و انتظار جامعه علوي را تشكيل مي دهد و به عنوان سمبل بيداري و حيات علويت است .

علوي ها نماز نمي خوانند، به حج نمي روند، زكات نمي دهند، در ماه رمضان روزه نمي گيرند اما به جاي آن 12 روز محرم را روزه مي گيرند. شرب خمر در نظر آنان حرام نيست . مراسم ديني آنان عبارت از اجتماع آنها در خانه هاي جم است كه در طول سال چند بار برقرار مي شود. جم صرفاً به عنوان يك شكل عبادت جمعي نيست بلكه در عين حال مجلس رسيدگي به جرايم نيز مي باشد. در خانه هاي جم ، جام هاي شراب نيز (بسته به مناطق ) به صورت پر عرضه مي شود. كلمه "پر" در ميان تركان اعصار قديم مفهوم قربان و نثار را نيز در بر مي گيرد. شراب به عنوان يك جرعه اعتقادي لازم در مراسم ديني است .

علوي ها باطني هستند. اما نبايد مفهوم باطني گري علوي هاي آناتولي را مترادف با باطني گري اسماعيليه دانست . باطني گري يك لفط قرآني است ، بيرون (ظاهر) و درون (باطن ) ناميده مي شود. بنابر اين اساس باطن امور دروني است . هركس نمي تواند به علم باطن برسد. به لحاظ اعتقاد باطني عباداتي چون نماز، روزه ، زكات و حج و نظير آنها مفهوم و معناي ظاهري را حمل مي كنند اما آن چيزي كه مهم است معناي باطني و جوهري آنهاست .

از نظر علويت عقيده چهار دروازه و هر دروازه نيز 10 مقام دارد. دروازه ها: شريعت ، طريقت ، معرفت و حقيقت اند. در دروازه شريعت مقام هاي ده گانه امام ، علم ، عبادت ها، اجتناب از حرام ، شفقت ، پاكي و... هستند. علوي ها اعتقاد دارند كه خودشان دروازه هاي شريعت (مقام هاي عبادت ) را فتح كرده اند لذا به نماز، روزه ، حج و زكات اهميت نمي دهند.

مفهوم دروازه طريقت به اختصار عبارت است از: طالب ، مريد، حرمت گذار، حاكم بر نفس ، محترم بودن در نزد جامعه و در مورد عشق ، اشتياِ و در مورد فقر، اميدوار بودن .

مفهوم دروازه معرفت عبارت است از: داشتن ادب ، صبر، كمال ، جوانمردي ، حيا، تواضع ، علم و خودشناسي است و اما مفهوم دروازه حقيقت شامل : فروتني ، جدايي نيفكني در مورد نژاد و ملت ، اعتماد كردن و قابل اعتماد بودن ، راضي بودن ، شعف و هيجان و راز و نياز با خدا در خفا مي شود. دده ها و رهبران ديني علوي ها هستند. مقام دده ها موروثي است . دده ها در زمان هاي مشخصي از سال وارد روستاها و شهرها شده و آيين هاي جم را رهبري مي كنند. يك شاخه از علوي هاي تركيه از نسل (حضرت ) علي (ع ) و شاخه ديگر آن از چلبي هاي نسل حاجي ولي بكتاش محسوب مي شوند. چلبي ها گسترده ترند. علاوه بر دده ها، در ميان علويت دده بابا نيز وجود دارند.

در جوامع علوي "رهبرها" نمايندگان دده ها و عهده دار آموزش ديني هستند.

مهم ترين نهاد علويت "مصاحبت " است كه به معناي برادري اخروي و ديني است . دو خانواده متأهل جوان (در مراسم جم ) مصاحب يكديگر مي شوند. اين دو خانواده موظف هستند كه در رفاه و سختي در كنار يكديگر باشند. فرزندان مصاحب ها با يكديگر ازدواج نمي كنند. همچنين آنان نسبت به رفتار يكديگر در مقابل جامعه مسؤول هستند. حتي در صورت لزوم مورد رسيدگي (قضايي در خانه هاي جم ) قرار مي گيرند. نهاد مصاحبت ، همبستگي اجتماعي را تقويت مي كند. مصاحبت در واقع شكل پيشرفته پيمان برادري مسلمانان مهاجر مكه و انصار مدينه با يكديگر است . در آن پيمان حضرت محمد(ص ) علي (ع ) را برادر خويش برگزيده بود.

كسي كه از خانواده علوي نباشد، نمي تواند علوي شود. چون به ازدواج برون گروهي درميان علوي ها اجازه داده نمي شود، از اين رو، نسل آنان در جامعه ترك كاملاً خالص مانده است .

فلسفه علويت انسان مداري است . زيرا او نماينده خدا در دنيا و اشرف مخلوقات اوست . دل انسان خانه خدا و كعبه است ! دل شكستن بزرگ ترين گناه است . جوهر اعتقادي علويت اين اصل است : "هر كس خود را بشناسد، خداي خود رامي شناسد".

يكي ديگر از ويژگي هاي اعتقادي علويت كه آنان را از ساير گروه هاي اعتقادي متمايز مي سازد، ارزش قائل شدن آنان به مقام زن است . زن در جامعه عضوي برابر و محترم است . او در مراسم ديني مشاركت مي كند. در مراسم حج ، يكي از زنان كه مسن ، رشيده و مورد احترام جامعه علويان باشد، در كنار دده مي نشيند. در علويت چند همسري وجود ندارد. زن در حيات اجتماعي خويش از حق بيان به طور مساوي با مرد برخوردار است .

در فلسفه علويت انسان اصل و جوهر عالم است و بالاترين ارزش را دارد. دل او مقدس است . مطابق قول حضرت امام صادِ(ع ) "انسان بالاترين مظهر اقتدار خداوند در خلقت است . انسان ، كتابي است كه خداوند با قدرت خويش آن را به رشته تحرير در آورده و معبدي است كه او با حكمت خويش آن را بنا نهاده است . او خلاصه تمام صورت هاي كائنات است ." لذا كسي كه خود را بشناسد، خداي خود را مي شناسد.

علويت اساس اخلاِ قرآني قرار دارد كه عبارت از حفظ مال ، نسل و جان است . اخلاِ علوي با اين مضمون عالي "مالك دست ، كمر و زبان خود باشيد" موجب بروز "نهاد طرد يا سقوط " مي شود. طرد يا سقوط در معناي كلي يك مفهوم حقوقي است . در علويت اتهام افراد، در آيين جم مورد رسيدگي و قضاوت جامعه علويان قرار مي گيرد. رعايت مقررات مربوط به طرد يا سقوط در رسيدگي ها "اجباري " است . مجازات اعدام جز در مورد مسايل ناموسي به ندرت اتفاِ مي افتد. اعدام يك علوي به اين معناست كه وي تا زمان اصلاح از جامعه علوي طرد مي شود. در اين مدت ، جامعه او را از خود مي راند و انجام احوال پرسي ، خريد و فروش و هر نوع روابطي با وي قطع مي شود. در برخي موارد، مجازات او، جريمه است .جرم هاي مهم شامل قتل ، زنا و انحراف است . حق الناس حتماً جبران مي شود.

تقيه در علويت اهميت اساسي دارد. مخفي كردن عقيده فكر توسعه يافته اي است كه اين اقليت به خاطر ظلم و تهديد در طول قرن ها، توانسته امكان ادامه حيات يابد. و اين وضعيت تاكنون نيز حفظ شده است . در علويت تولي و تبري وجود دارد. تولي يعني دوستي و احترام به دوستداران اهل بيت (ع ) و كمك كنندگان به علويت ، و تبري عكس آن است . چون عمر، ابوبكر، عثمان و معاويه نزد علويان پايمال كنندگان حق (حضرت ) علي (ع ) و يزيد قاتل امام حسين در كربلا است ، از اينان تبري مي جويند.

از نظر علوي ها سه تار (b?lama) كه ساز ملي ترك هاست ، تقدس دارد. موسيقي (موسيقي مردمي ) جزء ضروري مراسم ديني (ba?lama) در زندگي علوي هاست . بدون سه تار (ba?lama) مراسم حج انجام نمي شود. به طوري كه دستگاه موسيقي مذكور براي علوي ها قرآن تاري (tellikur'an) است . سه تار از نشانه هاي ترك هاي علوي است .

برخي از محققان سه تار مذكور را يك دستگاه موسيقي هيتيت هاي (Hitit) آناتولي مي دانند، در حالي كه سه تار ساز ملي ترك ها بوده كه از آسياي ميانه آمده است . هم اكنون ساز مذكور در قرقيرستان ، ازبكستان ، قزاقستان ، تركمنستان شرقي استفاده مي شود و ترك هاي آسياي ميانه به هيچ وجه نمي پذيرند كه سه تار مذكور متعلق به هيتيت هاي آناتولي باشد.


اعتقادات مؤثر در علويت

اين نظر مبالغه آميز كه علويت تركيبي از اسلام ، شامانيزم ، مسيحيت ، فلسفه يوناني ، زرتشتي ، مانيسم و نظاير آن است ، اشتباه فاحشي است .

اساس علويت اسلام است ، اما رسوم و آيين زندگي آنان متأثر از جوامع تركمن شامان (آيين قديمي استپ نشين هاي آسياي ميانه ) است .

چهار دروازه علويت هيچ ارتباطي با تفكر يوناني نمي يابد. علويت آناتولي حاصل دوران مولانا، بزرگ ترين متفكر تصوف است . دوران مذكور، دوره حاجي بكتاش ولي و يونس امره است . مؤثرترين انديشه در علويت ، تصوف است كه بر اساس اسلام شكل مي گيرد.

تقريباً در كليه طريقت ها كه تعدادشان به يكصد مورد مي رسد، ارتباط با محمد(ص ) از طريق علي (ع ) برقرار مي شود. چارچوب اعتقادي تصوف همان دروازه هاي شريعت ، طريقت ، معرفت و حقيقت است . در تصوف انسان محوري با عنوان انسان كامل مطرح مي شود كه آن به معاني وحدت خدا و انسان است (وحدت وجود).

هدف تصوف حقيقي اكتساب صفات معين و خلوص ، ارتقا و مفيد شدن انسان براي جامعه است . آخرين منزل انسان كامل بازگشت به جامعه و خدمت به آن است .

مهم ترين منزل جانگير تفكر تصوف ، همان منزل آخر است . در حالي كه در رهبانيت مسيحي اصل بر فردگرايي ، فرار از جامعه ، دوري گزيني (تجريد) و انزواست . انسان مورد نظر علويت همان انسان كامل تصوف است كه به منزل آخر مي رسد.

بدين ترتيب در تفكر علوي هيچ اثري از فلسفه يوناني و تفكر مسيحي نيست . برخي اعتقاد دارند كه دستور اساسي اخلاقي علويت (مالك دست ، كمر و زبان بودن ) از طريق تركمن ها از ماني گري گرفته شده است . دستور فوِ همان طور كه قبلاً نيز ذكر شد از اصول اخلاقي قرآن بوده كه پس از آن ، عبارت "حاكم بر دست ، كمر و زبان بودن " به دفعات درنهج البلاغه حضرت علي (ع ) تكرار شده است . به طوري كه حضرت ، در وصيت به فرزندانش ، آن را مهم ترين دستور اخلاقي مي شمارد. در سخنان علي (ع ) اهميت عرض ، ناموس و زنا كاملاً مشهود است . در احاديث از حضرت محمد(ص ) نيز اهميت دست ، زبان و ناموس ديده مي شود. بيان اين نكته كه عبارت فوِ از ماني گري است و علوي ها آن را از تفكر ماني گرفته اند جز تشابه چيز ديگري نيست زيرا قبل از اين كه دستور اخلاقي مذكور در ميان علوي ها مطرح شود، در 1300 سال پيش حضرت علي (ع ) از آن ياد كرده بود.

نهاد مصاحبت (برادري دنيا و آخرت ) علويت نيز از پيمان برادري مسلمانان در 622 ميلادي اخذ گرديده كه از 1350 سال پيش در ميان مسلمانان مهاجر و انصار مدينه و مكه به عنوان يك رفرم در تاريخ انسانيت مرسوم بوده است . هر يك از انصار مدينه اي يك مهاجر مكي را در اموال و اعتقادش برادر و برابر دانست و حضرت علي (ع ) نيز كه امام علوي هاست برادر حضرت محمد انتخاب شد.

تثليث مسيحيت (پدر، پسر و روح القدس ) با خدا، محمد و علي متفاوت است . در تثليث مسيحيت ، حضرت عيسي : خدا، پسر و روح القدس است و سه ويژگي در يك شخص جمع شده است . در حالي كه در اتحاد علوي ، اجتماع صفات الهي در يك شخص ، همساني الله ، حضرت محمد و علي است .

در واقع ، هدف سمبل شدن حضرت علي (ع ) به عنوان يك انسان نمونه ، ارزشمند و پيشواي عظيم الشأن است . خدا دانستن او هدف نيست بلكه مقصد شناختن وي با صفات خدايي (متخلق به اخلاِ الهي ) است . آنان احترام و محبت به حضرت محمد(ص ) را با احترام و محبت به شخصيت علي (ع ) بيان مي كنند.

مشابهتي در مفهوم شراب در ميان مسيحيت با علويت وجود ندارد. در مسيحيت عمل پاك كردن گناه يك انسان باشراب به مفهوم بخشوده شدن از اولين گناه است . در حالي كه عرضه شراب پر در مراسم جم نوعي سمبل است كه حتي براي روح هاي مقدس به شكل قربان و نثار، بر باورهاي شامانيستي تكيه مي شود. از ديدگاه محققان ، مراسم مذكور گواهي بر ترك بودن علوي هاست .

روشن كردن چراغ در علويت از شامانيزم گرفته شده و نمي توان آن را با آيين زرتشتي مقايسه كرد. در آيين زرتشتي ، آتش مقدس است ، اما بايد دانست كه آتش در اديان بي شماري تقدس دارد. هيچ يك از اصول زرتشتي در علويت نيست . اگر آيين زرتشتي درعلويت تأثير گذاشته بود، قبل از همه در اصول آن انعكاس پيدا مي كرد.

برخي با طرح فلسفه ميستيزيسم ، تلاش مي كنند كه علويت را تحت تأثير فلسفه مذكور در مسأله تناسخ نشان دهند، اما اين نيز اشتباه است . در اعتقاد هندوييستي انسان از طريق تناسخ ، اول به گياه تبديل شده و سپس شخصيت خود را در قالب حيوان حفظ مي نمايد، ضمن اين كه در اين نظريه ، عقيده اي به آخرت وجود ندارد. در حالي كه در داستان ها و حكايات و مناقب اين اقليت ، انسان هاي رستگار دامن (شكل ) خود را عوض مي كنند: حاجي بكتاش به صورت كبوتر مي آيد. باباي شاخدار (Geyikli baba) از دست صياد رهايي پيدا مي كند. بنابر اين ، تناسخ با اين اعتقاد ارتباطي نمي يابد.

وانگهي ، در برخي از دوره ها، بعضي از گروه ها حضرت علي (ع ) را خدا دانسته اند. اما در اين خصوص ، حلول به معناي ورود خداوند در جسم علي (ع ) نيست ، بلكه تفسيري از تجلي است . چنين تفسيري به اين معنا نيست كه خدا به صورت علي در آمده و راه رفته ، حرف زده ، دعوا كرده ، خورده و نوشيده است . در واقع ، علي (ع ) با علم ، عدالت ، خدمت و انسانيتش صفت خدايي پيداكرده است . و به طور خلاصه ، علوي ها به علي صفت خدايي مي دهند (نه اين كه وي را خدا بدانند).

در تاريخ برخي از افراد بوده اند كه علي را خدا دانسته اند يا به تناسخ (حلول روح انسان بعد از مرگ به گياهان و حيوانات و گذشته اش ) اعتقاد داشته اند. اما در علويت آناتولي به ويژه در ميان علوي هاي آموزش ديده كنوني ، اگر به علي ويژگي خدايي داده اند، او را خدا نمي دانند.

برخي نيز تلاش مي كنند اعتقاد به مهدي را كه در ميان علويان وجود دارد، از عقايد مسيحيت تلقي كنند. غيبت مهدي (ع )را به عروج حضرت عيسي به آسمان تشبيه مي كنند. در حالي كه در اعتقاد علوي ، مهدي امام دوازدهم ، در دوران طفوليت غايب شده و تاكنون نمرده است . او روزي قيام كرده و علوي ها را از زير ظلم و ستم رهايي خواهد داد. اصولاً اعتقاد به مهدي ،به صورت سمبلي از اميد انسان هاي ستم ديده كه روزي رهايي مي يابند، در آمده است . اعتقاد به مهدي اميدي است كه به انسان ها نيرو مي دهد و سببي براي حيات آنان است . در واقع علوي ها قرن ها توانسته اند با همين اميد سر پاي خود بايستند. اعتقاد به مهدويت ماوراي اعتقاد به عروج حضرت عيسي به آسمان و چند بعدي است .

پاره اي نيز اعتقاد دارند كه علويت متأثر از فرقه حروفيه است . مؤسس حروفيه فضل الله است . پيروان وي او را مهدي و پيامبر دانسته اند. اين فرقه ريشه ايراني دارد. از نظر فرقه مذكور، اين حروف هستند كه به صداها اهميت مي دهند. اهميت و قدسيت انسان در علويت داراي عمق فلسفي است و خيلي پيشتر از حروفيه وجود داشته است . در علويت اساس احترام و دوستي انسان را بيانات بنيانگذاران آن يعني حضرت علي (ع )، حاج بكتاش ولي ها، مولاناها، يسوي ها، يونس امره ها وسهروردي ها تشكيل مي دهند. به طوري كه حضرت علي (ع ) مي فرمايد: "هر كس خود را بشناسد، خداي خود را مي شناسد." از اين گذشته ، هيچ يك از عناصر مذكور كه ادعا شده علويت را تحت تأثير قرار داده است ، ارتباطي با مباني علويت ندارد. به طوري كه حضرت پيامبر فرموده است : "دين اخلاِ و ادب است " علويت نيز به لحاظ اخلاِ و ادب ، اسلام خالص است ، اما به لحاظ آداب و رسوم و فرهنگ ، مبتني بر رسوم ترك هاست .


ريشه قومي علوي ها

اولين عاملي كه علويت آناتولي را منحصر به فرد ساخته است ، پذيرفته شدن آن نزد ترك ها بعد از ورود به آناتولي و تركيب آن با اعتقادات شيعي و عرف ها و عادت ها و رسوم و داوري هاي ارزشي و روش زندگي خاص معتقدان آن ، است .

نظام اعتقادي تشيع توانست ظرف شش قرن حضور خود در آناتولي (از 632 تا قرن هاي 12 و 13) كاملاً نهادينه شود، فرقه هاي زيادي را به وجود آورد و در قرن 12 خلافت فاطميان را تشكيل دهد. تركان ، هر چند از قرن دهم ميلادي به صورت جمعي به كيش اسلام در آمدند، اما برخورد آنان با دين اسلام به خيلي قبل از آن تاريخ مي رسد.

در دو قرن 7 و 8، آذربايجان ، خراسان و ايران تحت اشغال عرب هاي اموي قرار گرفت . اموي ها در بلاد مذكور ماندگار نشدند اما اين سرزمين ها به صورت مناطق مسلمان نشين در آمد. در آن دوره يكي از مهم ترين موانع گرايش مردم آن مناطق به اسلام رفتار تحقيرآميز و نژادپرستانه اموي ها نسبت به غيرعرب ها بود. وانگهي تغيير دين جوامع مستلزم گذشت مدت طولاني است و تحقق آن بدون گذشت زمان بيشتر ممكن نيست . در اواخر قرن نهم و اوايل قرن دهم ميلادي ، در مناطق خراسان و آذربايجان كه پر از ترك ها شده بودند، جوامع شيعي با اسامي متفاوت وجود داشته است . جنبش هاي بزرگ شيعيان در 921 را قرامانيان فرو نشاندند. قرامطه از شيعيان بودند و حركت گسترده اي را تشكيل داده بودند.

آل بويه شيعي در سال 1055 ميلادي خلافت عباسيان را تهديد كرده و با حمله به بغداد آن شهر را با خاك يكسان كردند. اما اوغوزبيگ طغرل جان خليفه قائم بن امرالله را حفظ كرد. در زمان حكومت سلجوقيان آناتولي ، باطني گري حسن صباح شيعي ، مدت ها اوغوزها را به خود مشغول كرده بود.

ابومسلم خراساني فرمانده نيروهاي عباسي سني كه در سال 753 اموي ها را منقرض ساخت ، ترك طرفدار شيعه بود. عباسي ها در اوايل دوران خلافت خود به گرمي از شيعه استقبال كردند، اما بعدها آنان را طرد كردند. در ارتش عباسي ، تعداد زيادي ترك بودند، به طوري كه عباسيان براي آنان شهري به نام سامرا را بنا نهادند.

نجاتي بيردوغان در اثر ارزشمند خود به نام "علويت ، فرهنگ پنهان آناتولي " از فردي به نام ارسلان يابگو كه از رهبران مهاجرين آناتولي بود، نام مي برد. او پيوسته براي سلجوقيان كه پدر علوي هاي امروزي بودند ايجاد مزاحمت و مشكل مي كرد.

همه اين داده ها نشان مي دهد كه اوغوزها قبل از ورود به آناتولي يا در اوايل ورودشان به آنجا از حضور تشيع در آناتولي مطلع بودند. اما اين مسأله نيز وجود دارد كه آنان به طور جمعي تسنن را پذيرفتند. اما بايد موضوع سني بودن اوغوزها را به طور جداگانه مطالعه كرد. كلمه سني به معناي راه ، طرز و متد است و از كلمه سنت مي باشد. سني مسلماني است كه طرز و راه و رفتار و اعمال حضرت محمد را پذيرفته است .

در واقع ، در زمان حضرت محمد، هيچ مذهبي وجود نداشت . مذاهب سني حنفي ، شافعي ، حنبلي ، مالكي و مانند آنها حدود 200ـ150 سال بعد از رحلت حضرت محمد به وجود آمدند. از پروفسور فؤاد كوپرولو تا محققان امروزي اين نظر را دارند كه مطالعه آثار اوغوزهاي مسلمان نشان مي دهد كه آنان مسلماني را با باورهاي آسيايي خود تركيب كرده و از يك اعتقاد سطحي برخوردار بودند. بدين ترتيب ، ضمن قبول مسلمان بودن اوغورها، بايد اين مبنا را در نظر داشت .

تماس واقعي اوغوزها با تسنن در مراكز شهري و از طريق مدارس (نظاميه ) خواجه نظام الملك وزير كه در قرن 11تأسيس شده بود، انجام شد. تسنن در طي اعصار طولاني به صحرانشينان نرسيده بود. هر چند تعداد اهل سنت در مراكز شهري تراكم كمتري داشت اما اغلب طبقه حاكم و افراد آگاه و برخوردار جامعه پيرو آن بودند.

علاوه بر اين ، اوغورها به هنگام مهاجرت به آناتولي شيعه نبودند. علويت اوغوزها به ويژه در بخش هاي غير شهري شاخه اي متفاوت از تشيع بود كه در يك ظرف زماني ، آن را توسعه و گسترش دادند.

جنبش بابايي ها (پيروان مذهب بابايي كه مؤسس آن بابااسحاِ است ) نقطه عطفي در علويت آناتولي است كه در 1240 ميلادي به وقوع پيوست . روآوري اوغوزها در قرن 13 به يك اعتقاد متفاوت با تسنن كه ويژگي هاي علويت را داشته ، قابل توجه است . همچنين بوميان آناتولي كه در قرن 15 و 16 به جنبش بابايي ها پيوستند، با عناوين قزلباش و تركمن و با ويژگي هاي علوي در جامعه جاي گرفتند.

تقريباً تمامي محققان در تحقيقات خود در مورد پذيرش علويت نزد علويان مهاجر و صحرانشين به شرح ذيل اتفاِ نظردارند:

1ـ علوي هاي مذكور از تعليمات حوزه اي (مدارس ديني ) فقه اهل سنت بي بهره بوده اند. اوغوزهاي مهاجر و صحرانشين با درك سطحي از اسلام ، به طرز زندگي مبتني بر مقررات علويت بيشتر به تعاليم تندرو تسنن علاقه نشان داده و آن راپذيرفتند.

2ـ آنان بسياري از عرف ها و عادات حاكم بر شامانيسم را پذيرفتند، به طوري كه در قرون 12 و 13 تحت تأثير شديد پوشش لباس ، باورها و تبليغات درويش هاي شاماني دوره گرد واقع شده و آنان و باورهايشان را نزديك به خويش يافتند.

3ـ در دوران دولت هاي سلجوقي نسبت به عنصر اوغوز مهاجر و صحرانشين بيگانگي حاصل شد و شهرها كاملاً تحت تأثير فرهنگ فارس ها قرار گرفت و زبان فارسي نيز به عنوان زبان رسمي دولت درآمد.

دومين موج بزرگ كه از طوفان مغول در 1220 بلند شد، برقراري مالكيت خصوصي براي تركمن هاي مهاجر در مورد اراضي موقوفه بود كه در نتيجه آن :

الف ـ اراضي مزروعي كوچك تر شد و اختلافات بين ملاك ، روستايي و مهاجر در مناطق صحرايي آرامش را از بين برده واعتماد به دولت كم تر شد.

ب ـ به ويژه پس از شكست مغول (در 1243)، سلطه حكومت مركزي در بخش هاي صحرايي از بين رفت و در نتيجه ، بخش هاي صحرانشين (غيرشهري ) خواه به خاطر واكنش به حاكميت مركز و خواه در اثر تبليغات ، طرز زندگي خود را به علويت نزديك تر ديدند و آن را به صورت جديدي در آورده و به آن شكل دادند.

احمد يسوي دانشمند ديني تركمنستان شرقي ، آناتولي را در قرن 12 تحت تأثير خويش قرار داد. هزاران درويش يسوي به عنوان نماينده آداب و رسوم ترك ها و تفكر ديني مبتني بر تسامح و مدارا، نقش بسيار مهمي در ترك شدن ديار آناتولي ايفا كردند. معماران بزرگ انديشه اسلامي آناتولي در قرن 13، شخصيت هايي چون : حاج بكتاش ولي ، يونس امره و مولانا بودند. در اين عصر طلايي ، نظريه "انسان براي دين نيست ، دين براي انسان است "، جوامع معتقد به تسامح و دوستي انسان را در برگرفت .

علويت آناتولي حاصل چنين دوره استثنايي بود. قبل از ورود به موضوع ريشه هاي قومي علوي ها كه مربوط به اسناد قرون 15 و 16 است ، مختصري در مورد قيام "بابايي " به عنوان نقطه عطف علويت آناتولي بحث مي كنيم .

نام اين جنبش منسوب به بابا اسحاِ مريد ارشد بابا الياس است . بابا الياس استادي بود كه از خراسان به آماسيا (ازشهرهاي تركيه ) آمده و در آن شهر به زراعت در زمين هاي مردم مي پرداخت . زندگي ايشان فرقي با ديگران نداشت و به همين دليل به زودي شهرت عام پيدا كرد. روز افزوني شهرت و تعداد مريدان بابا الياس موجب شد تا دولت سلجوقي در مورد وي ترديد نمايد.

بنابه برخي از گفته ها، وي با كشاندن ترك هاي مهاجر زحمتكش به دنبال خود ادعاي پيامبري مي كند و به همين خاطر سلطان كيخسروي دوم نيز براي دستگيري وي به آماسيا نيرو مي فرستد. بابا در روستاي چات پناه مي گيرد. بابااسحاِ، مريد ارشد وي بعد از مطلع شدن از اين قضيه ، از شهر آدي يامان به حركت در مي آيد. بعد از غلبه به نيروهاي حاكم شهر مالاتيا، ازطريق البستان به آماسيا روانه مي شود. نيروهاي اسحاِ بر قواي ارمغان شاه سلجوقي غالب مي آيند و سپس با پراكنده كردن نيروهاي سلجوقي در شهرهاي سيواس و قيصريه وارد قيرشهر شده و از آنجا به دشت هاي قونيه مي رسند. مورخان ، به لحاظ قومي از اين حادثه ، با عنوان "خشم تركمن ، حركت (يورش ) ترك " ياد مي كنند. اين نوع قيام ها، انقراض دولت سلجوقي آناتولي را فراهم ساخت . به طوري كه با گذشت سه سال از آن حادثه ، ارتش دولت متزلزل سلجوقي در مقابل حمله مغولان در شهر K?seda? شكست خورده و بدين ترتيب امپراتوري سلجوقيان منقرض گرديد.

محققان ، در بررسي علويت آناتولي مربوط به اين دوران ، نه از عرب ، نه از كرد و نه زازا حرفي به ميان نمي آوردند. مطابق بررسي برخي از محققان ، تعداد جمعيت كنوني علويان تركيه حدود 15 ميليون نفر است كه بين 5ـ2 ميليون نفرشان ، ترك هايي هستند كه به مرور هويت خود را از دست داده و به صورت كرد يا زازا در آمده اند. رضا زليوت (Zelyut) نيز كه يكي از محققان برجسته علوي است طرفدار اين نظر است .

حدود 18ـ17 ميليون نفر از علوي ها ـ كه تعدادشان بين 20ـ15 نفر تخمين زده مي شود ـ تركند. دو ميليون نفرشان كرمانچ (كرد) و 500 هزار نفر زازا هستند. اين رقم را همه محققان علوي نيز كاملاً مي پذيرند.

در بررسي دوران شاه اسماعيل يا تاريخ صفوي در قرون 15 و 16 از علوي هايي كه كرد يا زازا باشند، هيچ نامي به چشم نمي خورد.

در بررسي اطلاعات مربوط به دولت ترك صفوي در ايران و دلايل بروز جنگ مشهور چالدران در سال 1514، ريشه قومي علوي هاي امروزي تركيه به طور مفصل آشكار مي شود.

جنگ چالدران ، يك جنگ سرنوشت ساز علوي هاي ترك آناتولي با عثماني سني بود. سلاطين و سربازان هر دو طرف ترك بودند.


ترك ها، دولت صفوي و شاه اسماعيل

صفوي ها خاندان ترك را به وجود آورده و دولت ترك صفوي را رهبري كردند. در واقع بنيان گذاران حكومت صفوي ترك هاي مهاجر آناتولي هستند. مؤسس اين سلسله يعني شاه اسماعيل صفوي نيز ترك است .

مدارك موجود اين دوره نشان مي دهد كه ترك هاي علوي آناتولي كه در تأسيس و اداره سلسله صفوي نقش عمده اي داشتند، با شاه اسماعيل و صفويان نسبت نژادي واحدي دارند. آنان پشتيبان شاه اسماعيل در آناتولي بودند و به همين دليل در آناتولي قيام كردند.

پدر بزرگ شاه اسماعيل (شيخ جنيد) در دوران حكومت مراد دوم به آناتولي آمد. چون پادشاه ، محلي را جهت سكونت وي نداد، به طرف قونيه رفت و از آنجا با هويت شيعي به گيرسون ـ اردو (Giresu-ordu) عزيمت نمود و سپس با خواهر اوزون حسن رييس دولت ترك آِ قويونلوها ازدواج كرده و زير حمايت وي قرار گرفت . در سال 1460 پس از وفات شيخ جنيد، پسرش حيدر جانشين وي گرديد و در مهم ترين شهر ديني آن زمان يعني اردبيل پوست نشين شده است . شاه اسماعيل پسر حليمه بيگم زن حيدر و دختر اوزون حسن است و كاملاً ترك است .

شيخ جنيد به ويژه حيدر، به فعاليت گسترده شيعي پرداخت . وي با بالغ بر 1000 نفر نيرو در آذربايجان جنگيده است . مورخان آن زمان ، مريدان حيدر را ترك هاي تارك نماز و روزه توصيف نموده اند. يعقوب بيگ آِقويونلو با متوجه شدن خطر، با غلبه بر حيدر او را مي كشد و فرزندان او را محبوس مي سازد. يكي از فرزندان دستگير شده ، شاه اسماعيل شش ساله است . اسماعيل پس از مدتي آزاد مي شود و ترك هاي علوي تربيت او را برعهده مي گيرند. اسماعيل در 12 سالگي به كمك ترك هايي كه از ارزنجان رفته اند به پا مي خيزد و تا تبريز پيشروي مي كند و در ايراني كه اكثريت آن را سني ها تشكيل مي دهند، به زور شمشير بر تخت شاهي مي نشيند (1501) و بدين ترتيب ترك هاي آناتولي در ايران نيز سكونت مي كنند.

استاد فاروِ سومر در اثر خود به نام "نقش تركان آناتولي در تشكيل حكومت صفوي و توسعه آن "، نام گروه هاي ترك علوي كه به تربيت شاه اسماعيل در آناتولي پرداخته ، و در ايران وي را به تخت سلطنت نشانده اند، چنين برمي شمارد:

1ـ روملو : سيواس ، آماسيا، توكات ، قيرشهر
2ـ استاجلو: تكه ، آنتاليا
3ـ شاملو : مهاجرين سيواس ، حلب ، آنتپ
4ـ بوزوك (Bozok): يوزگات
5ـ وارساك : طرسوس
6ـ چپني : سيواس ، توكات ، آماسيا، اولويورت ، ترابوزان ، بايبورت ، گوموش خانه ، اردو، گيرسون
7ـ تورگوتلو : قارامان
8ـ بوزجانلو : ترك هاي حلب
9ـ آجيرلو : ترك هاي حلب
10ـ مينيسلي : هنس
11ـ چميش كزكلي (çem??kezekli) : توغلي

همه اين قبايل ترك و علوي هستند.

نژاد همه ترك هاي علوي آناتولي به شاه اسماعيل ايران مربوطند. شاه اسماعيل كه رهبر بسيار باهوش و سازمان دهنده است ، در ظرف 15ـ10 سال در آناتولي بسيار قدرت پيدا مي كند؛ بر عليه بايزيد دوم سياست دقيقي را در پيش مي گيرد؛ ترك هاي آناتولي مهاجرت به ايران را آغاز مي كنند و نذرهاي خود را به صورت ماليات به شاه اهدا مي نمايند. علويت با سرعت گسترش پيدا مي كند؛ مراد پسر شاهزاده احمد، والي آماسيا نيز علوي مي شود و با طرفداران خود به ايران مهاجرت مي كند؛ قيام هاي شاه قولو در 1510 و نيز قيام نور خليفه در 1512 (به عنوان علويان ) حكومت عثماني را متزلزل مي كنند. اما ياووز سليم حاكم ترابوزان با پيگيري حوادث و ديدن خطرات ، پدرش بايزيد دوم را از تخت به زير آورده و خود سلطان مي شود (1512). او در اولين اقدام ، كشتار علوي ها را آغاز مي كند. برخي از محققان ، تعداد كشته شدگان را تا 40 هزار نفر مي دانند. اما به نظر استاد فؤاد كوپرولو، اين آمار بسيار مبالغه آميز است و سلطان سليم تنها كساني را به قتل مي رساند كه به صورت دسته جمعي پيشروي مي كردند.

تداوم اين اقدامات ، منجر به رويارويي ياووز سلطان سليم عثماني و شاه اسماعيل ترك در سال 1514 در چالدران شد. جديت سلطان سليم در جنگ با شاه اسماعيل موجب مي شود تا عدم تمايل بكتاشي هاي حاضر در ارتش يني چري به جنگيدن با شاه اسماعيل ترغيب شوند و در نتيجه سلطان سليم به دليل داشتن نيروي قوي و سلاح هاي آتشين ، شاه اسماعيل را مغلوب مي سازد.

شاه اسماعيل و ياران وي پس از شكست چالدران ديگر نتوانستند خود را ترميم و مجدداً تجهيز قوا كنند. حكومت سلسله صفوي ، با سلطنت شاه طهماسب ترك ، پسر شاه اسماعيل و نوادگانش تداوم پيدا مي كند و در نهايت با سلطه خاندان ترك (قاجار) منقرض مي گردد.

استاد دكتر فاروِ سومر در اثر مذكور خويش ، ضمن اشاره به اين نكته كه ترك هاي آناتولي كه مؤسس ، اداره كننده و حاميان دولت صفوي بوده اند، يادآور مي شود كه آنان ريشه قومي علوي هاي امروزي آناتولي را تشكيل مي دهند.

وي در اثر ياد شده اسامي قبايل و طوايف علوي را بدين شرح احصاء كرده است :


1. روملو
2. استاجلو
3. تكلو
4. شانلو
5. بوزوك
6. دول قادر
7. وارساك
8. چپني
9. تورگوتلو
10. تركمن
11. بزجالو
12. آجيرلو
13. هنسلو
14. افشار
15. چميش كزكلو
16. قاجار
17. سادلو
18. آلپاووت
19. عرپ گيرلو
20. بيات
21. اسپيرلي
22. سيل سوپور
23. بهارلو
24. جاكيرلو
25. بايبورتلو
26. اوتوزايكي لو
27. قارامان

همان طور كه ملاحظه مي شود همه طوايف و قبايل فوِ ترك بوده و پدران علوي هاي ترك كنوني هستند. براساس بررسي هاي به عمل آمده ، تعداد جمعيت علوي هاي تركيه حدود 15 ميليون نفر است كه 12 ميليون آن ترك ، و 3ـ2 ميليون كرد و زازا هستند. بيش از نصف زازاها سني هستند. در حالي كه 85% كرمانچي ها سني و غالبشان شافعي هستند.


مقايسه اي بر اعتقادات علوي و ترك هاي شامان

پروفسور فؤاد بوزكورت (يك دده علوي ) در اثر خود به نام ابعاد اجتماعي علويت به مقايسه اعتقادات و باورهاي علويت و شامانيزم آسياي ميانه پرداخته است . وي در 77 صفحه مشتركات آنان را مورد بررسي قرار داده است .

علاوه بر ايشان ، محققاني چون : رضا زاليوت ، جمال شنر و نجات بيردوغان (از تركيه ) و رادولف (روسي ) نيز به بررسي مقايسه باورهاي مشترك علويان و شامان هاي آسياي ميانه پرداخته اند كه در ذيل به بررسي مختصر موارد مشترك مي پردازيم :


1. جم

جم عبارت از مراسم ديني علوي هاست كه در طول سال چند بار انجام مي شود. مديريت خانه هاي جم با دده هاست . جم علاوه بر آيين عبادي يك نهاد حكميت (قضاوت ) نيز مي باشد. عناصر "اگر نباشد، نمي شود" جم ، به طور كامل از آيين شامان وارد علويت شده است .

عناصر مشترك آيين جم و شامان به اندازه يك كتابچه است . در اينجا به ذكر پاره اي ازآنها كفايت مي شود:

الف ) در خانه هاي جم همانند مراسم شامان ، زنان نيز حضور پيدا مي كنند. در خانه هاي جم علوي ، زن نقش فعال و برابري را ايفا مي نمايد. در بسياري از مواقع ، براي نشان دادن علويت يك جمع ، از معيار "زن و مرد مراسم را انجام مي دهند" استفاده مي شده است . زن در رسوم شامان نيز از همان وضعيت برخوردار است .

ب ) در خانه هاي جم "دولو ]اسم يك نوشيدني به معناي پُر[" مصرف مي شود. دولو با توجه به هر منطقه ممكن است شربت يا مشروب الكلي باشد. اما مشروب الكلي نبايد مست كند و يا مصرف آن نبايد با هدف تفريح مورد استفاده قرار بگيرد. شرب دولو يك بخش مقدس مراسم است كه اين امر در مورد آيين شامان نيز صادِ است . اساساً، درميان تركمن ها از واژه دولو مفهوم "ساچي و قربان " نيز مستفاد مي شود.

ج ) خواه مراسم جم و خواه مراسم شامان بدون قرباني صورت نمي گيرد. ذبح قرباني و توزيع گوشت پخته شده آن يك مقام يا خدمت ويژه است . در علويت اين مقام با قربانچي است . در پخت و توزيع قرباني فرد ديگري جز قربانچي دخالت نمي كند. استخوان هاي "قرباني " به هيچ وجه در ميان علوي ها و شامان ها شكسته نمي شود و به شكل ويژه اي دفن مي شود.

د ) مراسم جم علوي ها همانند شامان ها بدون ساز انجام نمي گيرد. در آيين شامان به جاي ساز از "كوپوز" استفاده مي شود.

هـ ) در آيين شامان ها آتش و آتشدان از عناصر اساسي است . در مراسم علويت نيز عبوديت آتش وجود دارد. بدون روشن كردن چراغ يا دليل (آتش ) مراسم جم كامل نمي شود.

و ) خواه در آيين علويت و خواه در شامان بازي رقص موجود است . بدون انجام سماع مراسم جم انجام نمي شود.

ز ) دده جم را با يك چوبدستي اداره مي كند و در ميان شامان ها نيز خنجر چوبي وجود دارد.

2. زن

همانند تركان آسياي ميانه ، در ميان علوي هاي آناتولي نيز زنان از احترام برابر با مردان برخور دارند. بسياري از محققان از جمله رادولف و ابن بطوطه از حرمت قائل شدن ترك ها به زنان و حفظ اين وضعيت به شگفت ياد مي كنند. زن در مزرعه ،كوچ ، سفره ، مراسم ، دعا و جنگ در كنار و دوش به دوش مرد است . زن مي تواند حاكم ، زيبا (بت )، فرمانده و مدير باشد. حضور حاكمن در پيش سفراي خارجي در كنار زن و بلند شدن به پاي او (به محض ورودش به مجلس )، ننشستن قبل از نشستن او و دادن هداياي تقديم شده و مشروب قبل از ديگران به او، قرن ها پيش جهانگردان عرب و غربي را به حيرت انداخته است .

احترام و ارزش زن در ميان جوامع كنوني علوي ، همانند تركان آسياي ميانه توصيف مي شود.


3. آتشدان ـ آستانه

آتشدان و تخته (چوب ) آن ، در ميان علوي ها و تركان آسياي ميانه مقدس است . در برخي از موارد در شامانيزم ، مجازات بي احترامي به چوب آتشدان تا مرز اعدام است . امروزه ، علوي ها به محض ورود به جم ، در مقابل چوب آتشدان راز و نياز مي كنند و به آن پا نمي گذارند. تخته چي ه به ورودي اولين ملجاء يك چوب تخته اي مي گذارند!


4. قربان

قرباني كردن نيز در مراسم جم و شامان از اهميت زيادي برخوردار است . قرباني توسط افراد ويژه انجام مي گيرد. استخوان قرباني به هيچ وجه خرد نمي شود و به آشغال انداخته نمي شود، بلكه دفن مي شود. روده ها و ديگر احشاء دروني آن نيز در ظرفي قرار گرفته و دفن مي شود.

ذبح قراني خواه در ميان علويت و خواه در نزد شامان ها با تيغ زدن است و خون آن نمي پاشد. اعتقاد به مقدس بودن استخوان ، باور مردمان آسياي ميانه است . در اعتقاد آنان اين باور وجود دارد كه انسان با استخوان تجديد حيات پيدا خواهد كرد.


5. توزيع گوشت قرباني

توزيع گوشت قرباني يك سنت ريشه دار ترك هاست . اين عمل نشانگر حرمت و موقعيت است . قرباني به هر دليل كه صورت بگيرد، بهترين قسمت آن به محترم ترين فرد، رهبر ديني ، رييس ، ميهمان و... تقديم مي شود. اين اكرام در ساير دعوت ها نيز اعمال مي شود و ويژه گوشت قرباني نيست . معمولاً كله قرباني به محترم ترين فرد داده مي شود. اين سنت در ميان علويان وجود دارد. در مراسم جم نيز كلمه قرباني به رهبر ديني "دده " تقديم مي شود. امروزه اين رسم روز به روز به فراموشي سپرده مي شود.


6. ساز

همان طور كه قبلاً نيز گفته شده است ، ساز بخشي از زندگي تركان است . در ميان شامان ها از سازي به نام قپوز و در نزد علويان از سه تار (باغلاما) استفاده مي شود. بدون ساز مراسم ديني (جم ) انجام نمي شود. تغار ساز مفهوم عالم را تداعي مي كند و در نزد تعداد زيادي از عاشق ها، ساز، قرآن سيم دار و مقدس است .


7. خنجر چوبي

خنجر چوبي (تخته اي ) سمبل علويت است . خنجر چوبي به حاج بكتاش و... نسبت داده مي شود. خنجر چوبي در نزد شامان ها نيز از اهميت زيادي برخوردار است .


8. خرگوش

به اعتقاد برخي از فرِ، حيوانات بدشگون و خوش شگون وجود دارند. در جوامع ابتدايي نه فقط حيوانات دوست داشتني بلكه حيوانات ترسناك نيز به صورت توتم درآمده اند.

علوي ها خرگوش را دوست ندارند و گوشت آن را نمي خورند (از نظر اهل سنت گوشت خرگوش حرام نيست ). اين اعتقاد در نزد شامان ها نيز موجود است .

در نزد شامان ها همانند علوي ها ماه مقدس در طبقه ششم آسمان است . علويان حضرت علي (ع ) را به عنوان ماه و حضرت محمد(ص ) را به عنوان خورشيد مي دانند. به اعتقاد شامان ها، با آمدن شامان به ماهي كه در طبقه ششم قرار دارد، با خرگوش روبرو مي شود و خرگوش بدكاري مي كند اما جلوي بدكاريش گرفته نمي شود و شامان را مشغول مي سازد. به همين دليل در شامانيزم نيز خرگوش حيوان خوبي نيست .

در مقابل ، حيوانات ديگري هستند كه در ميان علوي ها و ترك هاي آسياي ميانه دوست داشتني هستند از جمله : درنا، كبوتر، غاز و گوزن .


9. آسمان مقدس

از نظر علويان ، آسمان مقدس شمرده مي شود. ماه ، خورشيد و ستارگان مقدس هستند. حضرت محمد (ص ) خورشيد، حضرت علي (ع ) ماه ، حضرت فاطمه ستاره زهره است . ادرار كردن به طرف خورشيد و نشان دادن ماه با انگشت گناه است . در نظر شامان ها نيز آسمان مقدس است و بعضي گروه هاي شامانيستي آسمان را خدا مي دانند!

10. درخت مقدس

در نزد علويان خنجر تخته اي ، چوب اركان و تخته آتشدان مقدس است . تخته چي ها بدون مراسم درخت را نمي برند. اين باورها كلاً ريشه در آسياي ميانه دارد. (براي اطلاع بيشتر نگاه كنيد به ابعاد اجتماعي علويت نوشته پروفسور فؤاد بوزكورت ).


11. آب مقدس

علويان آب را مقدس مي دانند. انداختن آب دهان و ادرار كردن به آب ، مطابق سنت هاي قديمي ، گناه است . علويان منطقه تونجلي (يكي ازشهرستان هاي تركيه ) مراسم سوگند را در سر آب برگزار مي كنند. در نزد شامان هاي آسياي ميانه نيز آب مقدس است . به خاك و آب سجده مي كنند. تركان كثيف كردن آب را گناه مي شمارند. تركان قبقاِ و كيمك ، رود ارتيش را مي پرستيدند. اوغوزها به آب وارد نمي شدند و از ورود ديگران نيز جلوگيري مي كردند.


12. كوه مقدس

علويان و شامان ها كوه ها و تپه ها را مقدس مي دانستند. به طوري كه امروزه نيز، در برخي از مناطق صحرايي ، هر علوي روستايي يك يا چند كوه و تپه را مقدس مي داند. ترك هاي علوي يوروك در اثناي كوچ به رشته كوه توروس قرباني مي كنند. علوهاي منطقه ادرميت كوه قازداغي را مقدس مي شمارند. ديدارهاي مقدس در تپه ها انجام مي گيرد.


13. زن آل (Alkarâsâ)

يكي ديگر از مشتركات اعتقادي علويان و شامان ها زن آل است . به اعتقاد آنان زن آل ، روح بدي را به زن حامله و زائو مسلط مي كند و براي جلوگيري از تسلط آن برخي اقدامات را در نظر مي گيرند.


14. كف زني و گلبانك

كف زني دعاي شامان هاست . در حالي كه گلبانك ، دعاي خواندني در مراسم جم علوي هاست .


15. وجد و جذبه

در جم هاي علوي ، يكي از افراد به حالت وجد در آمده و از خود مي گذرد، بيهوش مي شود و مي لرزد. گاهي اين عمل علاوه برخانه هاي جم ، در خارج از آنها نيز انجام مي شود. در مراسم شامان نيز، شامان به حالت وجد و خلسه در مي آيد. در اين حالت ازغيب خبر مي دهند.

علوي هاي آناتولي ، امروز خالص ترين جوامع ترك را تشكيل مي دهند. چون كه براي علوي شدن ، شرط علوي تبار بودن وجود دارد و كسي كه علوي باشد، با غير علوي ها ازدواج نمي كند. علوي هاي اوغوز تبار 700 سال است كه اين سنت را بدون مسامحه به اجرا در مي آورند.


ملاحظات :

1. علوي هاي كنوني تركيه از همگوني و اعتقاد واحد برخوردار نيستند. كافي است كه نظر كوتاهي به آثار نوشته شده در مورد علويت انداخته شود تا صدِ گفته فوِ آشكار شود. به طوري كه برخي از علوي ها آتائيست هستند و به هيچ يك از اعتقادات مسلمانان توجهي ندارند. نويسنده كتاب "قانون اساسي علويت " به صراحت از نبود خدا، بهشت ، جهنم دفاع مي كند و انسان را خدا معرفي مي كند. ضمن اين كه فروعات ديني از قبيل نماز، روزه ، حج ، زكات و... را نيز جزء اعتقادات علوي نمي داند. اما در مقابل عده زيادي از علوي ها اعتقاد به شريت و فروعات آن دارند، اما مي گويند كه اين احكام ازگردن ما ساقط شده است و ما اجباري به انجام آنها نداريم . به طوري كه در كتاب حاضر به دروازه هاي چهارگانه كه يكي از آنها شريعت است اشاره شده است و بالاخره گروه سومي هم وجود دارند كه مي گويند علويت همان تشيع است و فرقي با آن ندارد اما علوي ها در طول قرن ها سلطه عثماني ، به دليل عدم دسترسي به منابع شيعي ، راه ديگري را در پيش گرفته اند و بايد مجدداً به شريعت (احكام شيعي ) برگشت (تموآن شاهين در نوشته مفصل خود از اين نظر دفاع مي كند.) طرفداران اين گروه رساله عمليه نيز به سبك و سياِ ايران منتشر و در ميان علويان توزيع مي كنند. اما متأسفانه آنان در اقليت قرار گرفته اند.

2. اهل سنت تركيه كه عمدتاً حنفي مذهب هستند، ميانه خوبي با علوي ها ندارند. چرا كه آنان را منحرف و گمراه مي دانند. نه علوي ها به مسجد مي روند و نه آنان به خانه هاي جم مي روند. اين جدايي و عدم ارتباط و گفتگو ميان آن دو موجب شده است كه يك نوع بدبيني ميان آنان وجود داشته باشد. علويان نسبت به عمر و ابوبكر و عثمان نظر خوبي ندارند و از آنان بدگويي مي كنند. آنان اجتماعات مشترك ديني ندارند، چرا كه علويان به نماز جمعه نمي روند، در مراسم حج شركت نمي كنند و اهل سنت نيز در مراسم جمعي علوي ها حضور پيدا نمي كنند.

3. متأسفانه ، علويان به دليل بي مبادلاتي و عدم توجه به احكام ديني با شيعيان تركيه نيز ارتباط زيادي ندارند. شيعيان در مساجد حضور پيدا مي كنند اما علوي ها جز در موارد خاص از جمله عزاداري ايام محرم در مراسم آنان شركت نمي كنند. علويان كنوني لاييك مسلكند. عزالدين اردوغان رييس بنياد علوي هاي تركيه ، ضمن احترام قائل شدن به اعتقادات اسلامي ، اعتقادات خودشان را جدا از ديگران معرفي مي كند. وي به لاييسم معتقد است و در واقع ايشان نه آتائيست است و نه همانند شيعيان تركيه اعتقاد به اجراي احكام شيعي دارد. ضمن اين كه از قرار گرفتن در زير چتر سازمان ديانت پرهيز مي كند. همچنين از تبعيض دولت نسبت به اختصاص همه امكانات دولتي سازمان به اهل سنت شاكي است .

4. نويسنده اين مقاله تلاش مي كند كه ريشه علويت را همان شامانيزم آسياي ميانه معرفي كند و به همين دليل به بررسي وجوه تشابه ميان آن دو پرداخته است . اما بايد گفت كه اين نظر نمي تواند كاملاً قرين به حقيقت باشد. چرا كه اعتقاد ويژه آنان به اهل بيت عليهم السلام و عزاداري ماه محرم و فاصله گرفتن آنان از مساجد اهل سنت و قرباني و توزيع گوشت قرباني و... نشانگر اين واقعيت است كه آنان در طول قرن ها فشار و آزار و اذيت خلفاي عثماني و مورد تحقير واقع شدنشان ازسوي اهل سنت موجب شده است كه به جاي مسجد راه زاويه ها و درگاه ها و امروزه خانه هاي جم را در پيش گيرند و الا عشق به ائمه و اجراي مراسم عزاداري و علاقه به شاه اسماعيل چيزي نيست جز شيعه گري آميخته به اعتقادات متصوفه كه در نزد صفويان نيز وجود داشته است . شاه اسماعيل كسي بود كه تشيع را در ايران به عنوان مذهب رسمي اعلام كرد و در عين حال اعتقادات صوفي گري نيز داشت و چنانچه عقايد علويت آن زمان مورد بررسي واقع بينانه قرار گيرد، مشخص مي شود كه ميان آن دو چقدر قرابت و وجود تشابه بوده است.

اما اين واقعيت را نيز بايد پذيرفت كه تركان آناتولي متأثر از آسياي ميانه شده اند و به هنگام مهاجرت پدرانشان به آناتولي فرهنگ بومي خودشان را نيز به آن خطه برده اند كه شامل باورهاي شامانيستي نيز مي گردد. ليكن اصل و اساس علويت همان عشق به ائمه و تشيع است و لاغير، هر چند كه متأسفانه به مرور ايام تحت تأثير حكومت ها و فشارها و كم بودن آگاهي ها علويت پاك اوليه به اين روز افتاده است . نكته جالب تر اينجاست كه حتي علوي هاي بي اعتقاد به خدا و منكر معاد و فروعات ديني نيز به حضرت علي (ع ) علاقه ويژه اي دارند. نويسنده كتاب قانون اساسي علويت در انكار خداوند به فرمايش حضرت علي (ع ) استناد مي كند كه از آن حضرت سؤال مي شود كه آيا خدا را ديده ايد كه به او پرستش مي كنيد امام مي فرمايد كه : "خدايي را كه نديده ام چگونه پرستش كنم "! اما نويسنده كتاب متوجه اين نكته نمي شود كه منظور حضرت علي (ع ) درست بر عكس آن است كه خدا را شناخته و عبادت مي كند.

5. علوي هاي تركيه در سطوح عالي حكومت حضور ندارند. نقش فرماندهي ارتش به آنان سپرده نمي شود. اما وفاداري آنان نسبت به اصول لاييسم و راه آتاتورك موجب شده است كه از حقوِ نسبي برخوردار شوند. تلاش مي شود بكتاشي گري و علويت را به عنوان واحد معرفي كنند، اما به نظر مي رسد ميان علويت و بكتاشي گري تفاوت هايي وجود دارد. در ميان بكتاشي ها اين نظر كه بكتاشي گري همان تشيع است وجود ندارد. اما گروهي از علوي ها به شرحي كه گفته شد خودشان را شيعه مي دانند و علوي را لغت مترادف تشيع معني مي كنند. بكتاشي گري از حاجي بكتاش ولي حاصل شده است اما علويت متأثر از تفكرات شاه اسماعيل و صفويه است به طوري كه در زمان سلطان سليم به علويان قزلباش گفته مي شود كه نام ارتش شاه اسماعيل بود و بعدها اين عنوان به علويت تغيير نام يافت .

6. همان طور كه گفته شد علويان آناتولي به آتاتورك و لاييسم علاقه ويژه اي دارند. اما در راز اين مطلب كافي است كه به وضع آنان در دوران حاكميت عثماني (قبل از جمهوريت ) نگريسته شود. آنان از كم ترين امكانات و حقوِ در دوره عثماني برخوردار نبودند چرا كه از دوران سلطان سليم متهم به خيانت به كشور شدند و تعداد زيادي از آنان كشته شدند. آنها در جنگ چالدران طرفدار شاه اسماعيل بودند و در ارتش شاه (قزلباش ) نقش فعالي را ايفا مي كردند و اين امر باعث شد كه بعد از خاتمه جنگ از موقعيت بسيار پايين و پستي برخوردار شوند، عده اي راه فرار به ايران و ساير كشورها را در پيش گرفتند و عده اي هم در آناتولي ماندند و در آتش تبعيض و تضييقات دولت عثماني سوختند و تغييرات خلافت به جمهوري فرصتي بود كه آنها از آن بهره مند شدند. خود را لاييك و طرفدار آتاتورك معرفي كردند و خود را نيز به منصه ظهور رساندند! و بدين ترتيب از آسايش و آرامش نسبي برخوردار شدند.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home